جواب درس آزاد درس پنجم فارسی نهم + فارسی پایه نهم درس پنجم درس آزاد با جواب

در این مطلب از سایت تاپ ناپ درس آزاد فارسی نهم با عنوان فانوس در طوفان را برای شما دانش آموزان عزیز آماده کرده ایم 🌿

درس آزاد درس پنجم فارسی نهم ( فانوس در طوفان)

باد سردی در کوچه های خیس شهر می پیچید. ابرها به هم فشرده بودند و باران بی وقفه می بارید. پیرمردی با فانوس کوچکی در دست، آهسته در خیابان های خلوت قدم می زد. لباسش کهنه بود اما چشمانش از نوری درونی می درخشید. گاه فانوس را بالا می گرفت و به چهره رهگذران نگاه می کرد.

جوانی که تازه از دانشگاه بیرون آمده بود و چتری سیاه در دست داشت، با تعجب پرسید: «پدرجان، در این باران دنبال چه می گردی؟» پیرمرد مکثی کرد و گفت: «به دنبال انسانی که هنوز در دلش نور خاموش نشده باشد.» جوان خندید و گفت: «در این هوا دنبال نور می گردی؟ همه در خانه اند.» پیرمرد لبخندی آرام زد و پاسخ داد: «نور را در خانه ها نمی یابم، در دل ها باید جست.»

جوان مدتی کنار او قدم زد. باران تندتر شد، اما پیرمرد بی اعتنا ادامه می داد. هر چند قدم، فانوس را بالا می آورد، نگاهی می کرد و دوباره می رفت. جوان از روی کنجکاوی پرسید: «اگر آن انسان را پیدا کنی چه می کنی؟» پیرمرد گفت: «به او می سپارم این فانوس را نگه دارد. تا وقتی در دل کسی نور معرفت و مهربانی روشن است، دنیا خاموش نمی شود.»

در میانه راه، پیرمرد ناگهان ایستاد. پیرزنی نابینا با عصا از کوچه بیرون آمد و زیر باران بی پناه مانده بود. پیرمرد بی درنگ فانوسش را به سمت او گرفت، دستش را گرفت و تا سرپناهی رساند. پیرزن که صدای او را شنید گفت: «نوری که در دست داری زیباست، اما نوری که در دل داری از آن روشن تر است.» پیرمرد لبخند زد و فانوس را در دستان او گذاشت: «از این پس این فانوس از آن توست. هر وقت دلت تاریک شد، آن را روشن کن تا یادت بماند که هنوز می شود دید.»

جوان این صحنه را دید و در دلش تکانی خورد. فهمید آنچه پیرمرد می جست در واقع در خود او و همه انسان ها نهفته است. او فانوس را دنبال کرد تا زمانی که نورش در دوردست محو شد، اما در دلش شعله ای تازه روشن گردید.

سال ها گذشت. جوان دیگر آن پیرمرد را ندید، اما هر بار که در زندگی دچار شک و سردی می شد، فانوسی در دلش روشن می شد که او را به مسیر درست بازمی گرداند.

پیام داستان:

نور واقعی در وجود انسان است نه در اشیای بیرونی. اگر درون انسان از مهر، ایمان و آگاهی روشن باشد، هیچ طوفان و تاریکی نمی تواند آن را خاموش کند 🌿

خودارزیابی درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

۱. چرا پیرمرد با فانوس در هوای بارانی بیرون آمده بود؟

پاسخ : پیرمرد در جستجوی انسان هایی بود که در دلشان هنوز نور ایمان و مهربانی خاموش نشده است.

۲. چرا جوان از رفتار پیرمرد تعجب کرد؟

پاسخ : زیرا باور نداشت در آن هوای سرد و بارانی کسی به دنبال نور و انسانیت باشد و فکر می کرد این کار بیهوده است.

۳. منظور پیرمرد از جمله «نور را در خانه ها نمی یابم، در دل ها باید جست» چیست؟

پاسخ : یعنی روشنایی و پاکی واقعی در ظاهر و مکان نیست، بلکه در قلب و رفتار انسان هاست.

۴. چرا پیرمرد فانوس را به پیرزن نابینا داد؟

پاسخ : زیرا می خواست با این کار یادآوری کند که دیدن فقط با چشم نیست، بلکه نوری درون دل هر انسان وجود دارد که اگر روشن بماند، راه زندگی را نشان می دهد.

۵. در پایان داستان، جوان چه درسی از رفتار پیرمرد گرفت؟

پاسخ : او فهمید که انسان می تواند با مهربانی، ایمان و آگاهی دل خود را روشن نگه دارد و حتی در سخت ترین شرایط نیز نور درونی خود را از دست ندهد.

دانش زبانی درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

۱. نوع جمله ها را مشخص کنید.

الف) باد سردی در کوچه های شهر می پیچید. ← خبری

ب) فانوس را بالا بگیر و نگاه کن. ← امری

ج) چه هوای تاریکی است! ← عاطفی

د) آیا تو هنوز به دنبال نور می گردی؟ ← پرسشی

۲. نقش واژه های زیر را در جمله بنویسید.

الف) پیرمرد فانوس کوچکی در دست داشت. ← فانوس: مفعول

ب) نور در دل انسان می درخشد. ← دل انسان: متمم

ج) جوان لبخندی زد. ← لبخندی: مفعول مطلق

د) او فانوس را به پیرزن داد.← پیرزن: متمم

۳. معنی و نقش چند واژه از متن را بنویسید.

۴. جمله های زیر را به نثر ساده تر بازنویسی کنید.

الف) پیرمرد گفت: «نور را در خانه ها نمی یابم، در دل ها باید جست.»

← روشنایی واقعی در درون انسان هاست نه در مکان یا ظاهر آنان.

ب) جوان فانوس را دنبال کرد تا در دلش شعله ای تازه روشن شد.

← جوان از رفتار پیرمرد درس گرفت و امید در دلش زنده شد.

گفت و گو درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

۱. پیرمرد در داستان به دنبال چه چیزی بود؟

پاسخ : او در جستجوی انسان هایی بود که در دلشان هنوز نور ایمان، صداقت و مهربانی خاموش نشده است.

۲. رفتار پیرمرد چه تأثیری بر جوان گذاشت؟

پاسخ :  رفتار خردمندانه و آرام پیرمرد باعث شد جوان به ارزش مهربانی و روشنایی درونی پی ببرد و نگاهش به زندگی تغییر کند.

۳. چرا پیرمرد فانوس را به پیرزن نابینا داد؟

پاسخ :  زیرا می خواست نشان دهد بینایی واقعی در روشنایی دل و ایمان است، نه فقط در چشم ظاهری.

۴. از نظر شما هدف نویسنده از نگارش این داستان چه بوده است؟

پاسخ :  او می خواسته بگوید هر انسان با عشق، ایمان و آگاهی می تواند در دل تاریکی ها نوری بیافریند و بر ناامیدی غلبه کند.

۵. اگر جای جوان داستان بودید، چه درسی از پیرمرد می گرفتید؟

پاسخ :  می آموختم که مهربانی و انسانیت هرگز نباید خاموش شود و در سخت ترین لحظه ها نیز باید فانوس امید را در دل روشن نگه داشت.

فعالیت های نوشتاری درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

۱. واژه های مناسب را در جای خالی بنویسید.

الف) پیرمرد فانوس خود را در میان ………………….. برافروخته نگاه می داشت تا راه را گم نکند. (طوفان – آفتاب)

ب) نگاه آرام پیرمرد در دل جوان ………………….. زنده کرد. (امید – تردید)

ج) پیرزن نابینا فانوس را گرفت و گفت نوری که از ………………….. می تابد از هر چراغی ماندگارتر است. (دل – آسمان)

۲. مترادف و متضاد واژه های زیر را بنویسید.

۳. جمله های زیر را به نثر امروزی و روان تر بازنویسی کنید.

الف) پیرمرد گفت: «نور را در خانه ها نمی یابم، در دل ها باید جست.»

← پیرمرد باور داشت که روشنایی حقیقی درون انسان هاست نه در اشیای بیرونی یا ظاهر زندگی.

ب) فانوس در دستان پیرزن چون شعله ای از ایمان می درخشید.

←نوری که پیرزن در دست داشت نمادی از ایمان و امیدی بود که هیچ طوفانی توان خاموش کردنش را نداشت.

۴. به نظر شما مهم ترین ویژگی شخصیتی پیرمرد چه بود؟

پیرمرد شخصیتی ژرف نگر، مؤمن و آگاه بود. او به جای گفتار، با رفتار خود انسان ها را به نیکی و روشنایی دعوت می کرد. آرامش درونی، ایمان استوار و نگاه انسانی او باعث شد در ذهن جوان اثری ماندگار بر جای گذارد.

۵. درباره مفهوم کلی داستان چند سطر بنویسید.

داستان فانوس در طوفان روایتی نمادین از جستجوی انسان برای یافتن روشنایی درون خویش است. طوفان، نماد ناآرامی ها و سختی های زندگی است و فانوس، نشانه ایمان و آگاهی. پیرمرد در دل تاریکی، با نوری کوچک اما پایدار، یادآور می شود که حتی یک شعله فروزان می تواند شب را شکست دهد. در حقیقت، انسان تا زمانی که دلش روشن است، در هیچ تاریکی گم نخواهد شد.

حکایت درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

نقل است که در روزگاری نه چندان دور، در شهری کوچک مردی عارف و دانا می زیست که مردم او را «پیر چراغ دار» می نامیدند. هرگاه شب فرا می رسید و باران بر سنگفرش های خیابان می بارید، او فانوس کوچکی در دست می گرفت و از کوچه های تاریک می گذشت.

شبی یکی از شاگردانش او را دید و با شگفتی گفت: «استاد، در این تاریکی چه می جویی؟ مگر در کوچه های خیس نوری می توان یافت؟» پیر لبخند زد و پاسخ داد: «من در جستجوی نوری نیستم که در چشم دیده شود، بلکه به دنبال نوری هستم که در دل ها پنهان است.»

شاگرد گفت: «استاد، چگونه می توان این نور را یافت؟» پیر گفت: «آن را باید با مهربانی، صداقت و اندیشه روشن کرد. هرگاه انسان دلی را شاد کند، فانوس درونش فروزان می شود و از تاریکی نجات می یابد.»

شاگرد در سکوت فرو رفت و تا پایان عمر، هر شب فانوسی در دلش روشن نگه داشت تا یادش نرود که روشنی واقعی، نه در چراغ ها بلکه در انسانیت است.

پیام حکایت:

روشنی و امید در درون انسان است نه در بیرون. هرکس دلش را از مهر، ایمان و صداقت روشن نگه دارد، در هیچ تاریکی گم نخواهد شد 🌿

شعرخوانی درس آزاد فارسی نهم | فانوس در طوفان 🌸

امید و نومیدی – پروین اعتصامی

خوش آن دل کاندران نور امید است
که از ظلمت نهالی نو دمید است

بگفت ای دوست گردش های دوران
شما را هم کند چون ما پریشان

مرا با روشنایی نیست کاری
که ماندم در سیاهی روزگاری

نه یکسانند نومیدی و امید
جهان بگریست بر من، بر تو خندید 🌿

منبع: گنجور – دیوان پروین اعتصامی

قبلی:

جواب فرصتی برای اندیشیدن صفحه ۴۰ فارسی نهم + دریچه های شکوفایی

معنی کلمات روان خوانی دریچه های شکوفایی فارسی نهم + خلاصه و مفهوم درس

بعدی:

معنی درس ششم آداب زندگانی فارسی نهم + آرایه های ادبی معنی کلمه ها و خلاصه