هم خانواده کلمه پیر + معنی مترادف و متضاد واژه پیر
هم خانواده پیر
در کلمات با ریشه فارسی، هم خانواده ها بن ماضی و یا بن مضارع یکسانی دارند و در این صورت می توانیم بگوییم کلمات با یکدیگر هم خانواده هستند. در ادامه برای آشنایی بیشتر با معنی واژه پیر مترادف های آن را نیز بیان کرده و سپس لغت نامه های فارسی را بررسی می کنیم.
مترادف کلمه پیر شامل پیشوا، جا افتاده، قاید، خضر، مرشد، سالخورده، فرتوت، مسن، مرید، سالمند، معمر، پاتال، ناتوان، قدیس، کهنسال، شیخ، اوتاد و قطب هستند. همانطور که می توانید حدس بزنید متضاد واژه پیر، جوان و برنا است.
بعد از یادگیری مترادف و متضاد کلمه پیر بهتر است به معانی مختلف این واژه در لغت نامه های فارسی نگاهی بیندازیم. واژه پیر در فرهنگ لغت عمید با معانی مختلفی از جمله مرشد، کهنسال، رهبر، سالخورده، پیر طریقت، انسان کامل و رهبر، راهنمای تصوف، عقل کل، آن که عمر خود را در ساحری گذرانیده، فرد کامل، در گذشته به کسی که خرابات را اداره می کرد، کسی که موهایش سفید و سیاه باشد، رهبر، پیشوا، شیخ، رئیس و بزرگ مغان، تعریف شده است.
در فرهنگ معین و لغت نامه دهخدا با کلمه دانا، سالخورده، خردمند، مراد، مرشد، در قدیم به معنی کسی که متحمل رنج فراوان شده و کسی را به سختی اذیت کردن تعریف کرده است.
بیشتر بخوانید :