مطالب درسی

معنی ضرب المثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود + داستان

معنی ضرب‌المثل “قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود”

معنی ضرب المثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود + داستان : این ضرب‌ المثل به مفهوم اهمیت تدریج و تلاش مستمر در دستیابی به موفقیت‌ های بزرگ است. به زبان ساده‌ تر، به ما یاد می دهد که کارهای کوچک و مستمر، اگر به صورت پیوسته و با پشتکار انجام شوند، می‌ توانند نتایج بزرگی را به ارمغان بیاورند.

این حکمت در زندگی روزمره کاربرد بسیاری دارد، مثلاً در پس‌ انداز مالی ، یادگیری ، یا حتی ساختن یک رابطه عمیق؛ همه‌چیز از گام‌ های کوچک آغاز می‌ شود و با گذر زمان تبدیل به دستاوردی بزرگ می‌ شود.

داستانی برای توضیح ضرب‌ المثل

روزی روزگاری ، پسرکی در روستایی کوچک زندگی می‌کرد. او آرزو داشت روزی بتواند کتابخانه‌ای بزرگ برای مردم روستایش بسازد. اما خانواده او فقیر بودند و او فقط یک کتاب کهنه داشت. پسرک به جای تسلیم شدن، تصمیم گرفت هر هفته یک کتاب از شهر بخرد و به روستایش بیاورد.

او شروع کرد به کار در مزارع و با دستمزدی که می‌گرفت، هر هفته یک کتاب کوچک می‌ خرید. دیگران به او می‌خندیدند و می‌ گفتند: “با یک کتاب که نمی‌توان کتابخانه ساخت !” اما پسرک ناامید نشد.

سال‌ ها گذشت و کتاب‌های او در یک اتاق کوچک جا نمی‌شدند. او با کمک روستاییان یک ساختمان کوچک ساخت و همه کتاب‌ هایش را در آنجا قرار داد. اکنون ، مردم روستا به کتابخانه او می‌آمدند و از دانشی که او جمع کرده بود استفاده می‌کردند.

روزی که اولین بازدید کننده به کتابخانه‌ اش آمد ، پسرک لبخند زد و با خود گفت: “قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.”

پیام داستان

این داستان نشان می‌دهد که با صبر و پشتکار، حتی بزرگ‌ترین آرزوها نیز دست‌یافتنی هستند. این ضرب‌المثل به ما انگیزه می‌دهد تا از قدم‌های کوچک نترسیم و بدانیم که تلاش‌های کوچک ما در نهایت به نتیجه‌ای بزرگ تبدیل خواهند شد.


معنی دیگر ضرب‌المثل “قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود”

این ضرب‌ المثل را می‌ توان به تاثیر تلاش‌های کوچک در گذر زمان و اهمیت صبر و استقامت تعبیر کرد. معنای عمیق‌تر آن این است که تغییرات و موفقیت‌های بزرگ معمولاً یک شبه به دست نمی‌آیند؛ بلکه نتیجه کارهای کوچک و مداومی هستند که به مرور زمان جمع می‌شوند و تأثیر خود را نشان می‌دهند.

داستان دوم برای توضیح ضرب‌ المثل

داستان مرد و کوه سنگی

در روستایی دور افتاده ، مردی زندگی می‌کرد که جلوی خانه‌ اش یک کوه سنگی بزرگ قرار داشت. این کوه باعث می‌ شد نور آفتاب به خانه‌اش نتابد، و زمین‌های کشاورزی‌اش هم همیشه در سایه بودند. مرد تصمیم گرفت این کوه را جا به‌ جا کند.

همه مردم روستا با خنده به او گفتند: “تو تنها یک نفر هستی ، چگونه می‌ خواهی کوهی به این بزرگی را جا به‌ جا کنی؟”

اما مرد تسلیم نشد. او هر روز صبح بیل کوچکش را برمی‌ داشت و مقداری از سنگ‌ ها را خرد می‌کرد و به جای دیگری می‌برد. روزها به هفته‌ ها و هفته‌ ها به ماه‌ ها تبدیل شدند. مردم روستا هنوز هم او را مسخره می‌کردند، اما مرد هرگز دست از تلاش برنداشت.

سال‌ ها بعد، زمانی که مرد دیگر پیر شده بود، بخشی از کوه کم‌کم جابه‌جا شده بود و نور آفتاب به خانه‌اش می‌تابید. زمین‌ هایش نیز پر از محصول شده بود. مردم روستا با حیرت به او نگاه می‌کردند و می‌گفتند: “او با تلاش و پشتکارش چیزی غیرممکن را ممکن کرد!”

مرد لبخندی زد و گفت: “قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.”

پیام داستان دوم

این داستان نشان می‌ دهد که حتی بزرگ‌ ترین موانع در زندگی ، با تلاش‌ های کوچک اما مستمر، قابل جا به‌ جایی هستند. گاهی اوقات مسیر موفقیت طولانی و دشوار است، اما اگر قدم‌ های کوچک و استوار برداریم، سرانجام به هدف خواهیم رسید.

مطلب پیشنهادی:

انشا و باز آفرینی ضرب المثل کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد

3.5/5 - (2 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا