آنچه در این مطلب خواهید دید
معنی کلمات «هُدهُد» — صفحهٔ ۲۰ فارسی ششم
هُدهُد: پرندهای شناختهشده در ادب فارسی با کاکلِ برجسته (شانهبهسر) |
گرفتار: در بند افتاده، مقید |
زیرک: زودفهم و نکتهسنج |
خوراک: آنچه برای خوردن به کار میرود |
لانه: آشیانهٔ پرنده |
طمع: میلِ سیریناپذیر به بیشتر خواستن |
غفلت: بیتوجهی و از یاد بردنِ امر مهم |
خاطر: ذهن و یاد، اندیشهٔ دل |
ریزههای نان: ذرات و خردههای کوچک نان |
آسوده: بیدغدغه و آرام |
تله: ابزارِ بهدامانداختنِ جانور |
خلوت: جایی آرام و دور از جمع، تنهاییِ دلخواه |
امثال: نمونهها و مانندها (جمعِ «مثل») |
میرمید: میگریخت، رم میکرد |
بیهوده: بیثمر، بینتیجه |
قسمت: بخت و بهرهٔ مقدر (سرنوشت) |
فریب: گولزدن، نیرنگ |
مرغ: پرنده (مانند ماکیان) |
تازه: نو و بهتازگی پدیدآمده |
بهانه: دلیلِ ظاهری و دستاویزِ کار |
مواظب: هوشیار و مراقبِ اوضاع |
تنبل: کمکار و بیحوصله |
مغرور: خودبزرگبین و متکبر |
خطاکار: کسی که مرتکبِ تقصیر یا گناه شده است |
پَخمه: کمتدبیر و دستوپاچلفتی |
همخانوادههای «بخوان و بیندیش: هُدهُد» — فارسی ششم
آواز = آوا
باهوش = هوش
امثال = مثل
غفلت = غافل، مغفول
خاطر = خاطره، خاطرات
زیرک = زیرکی
آشیانه = آشیان
پیرزن = پیر، پیری
باغ = باغبان، باغچه
درخت = درختان، درختچه
دام = دامگذار، دامگذاری
تله = تلهگذاری
کودکان = کودک، کودکی
گرفتار = گرفتاری
نجات = نجاتبخش، نجاتدهنده
مغرور = غرور
تنبل = تنبلی
اشتباه = اشتباهات
خوراک = خوراکی
خبر = اخبار
رها = رهایی
نتیجه = نتایج
متضادهای «بخوان و بیندیش: هُدهُد» — فارسی ششم
غفلت ≠ آگاهی، بیداری
باهوش ≠ بیهوش
طمع ≠ امید، توقع
زیرک ≠ پخمه
مواظب ≠ غافل
گرفتار ≠ آزاد
مغرور ≠ فروتن
بیهوده ≠ سودمند
خلوت ≠ شلوغ
خلاصه «بخوان و بیندیش هُدهُد (فارسی ششم): هدهدی باهوش و مغرور که با پیرزنی مهربان در باغ رفتوآمد دارد، هشدار او را دربارهٔ دامِ کودکان جدی نمیگیرد. وقتی باغ خلوت میشود، به طمعِ دانه پایین میآید و در توری که یکی از بچهها جا گذاشته گرفتار میشود. پیرزن او را نجات میدهد و میگوید «گرفتاری» نتیجهٔ غفلت و انتخاب نادرست است، نه «قسمت». هدهد میپذیرد که با وجود زیرکی، دچار اشتباه شده است. پیام داستان: هوشیاری باید با فروتنی و پرهیز از طمع همراه باشد و نباید خطا را پشتِ بهانهٔ سرنوشت پنهان کرد.