انشا و مقاله

انشا در مورد شهداي گمنام + 5 انشا مختلف درباره شهدای گمنام

انشا در مورد شهداي گمنام : بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، جنگ ايران با عراق آغاز شد. اين جنگ و هشت سال طول كشيد. اين جنگ سخت هشت ساله را دفاع مقدس مي‌ نامند. جوانان بسياري از سراسر ايران براي اين جنگ به خط مقدم رفتند. تعداد زيادي از اين جوانان غيور در هنگام جنگ به شهادت رسيدند.

جسم و پيكر بسياري از آنان هرگز به ايران باز نگشت. شهداي گمنام يادگاران عزيز اين دفاع هشت ساله هستند. آن ها اگرچه گمنام خوانده می شوند اما نام و يادشان براي هميشه در قلب مردم ما زنده خواهد ماند. اين شهدا از همه قشرهاي جامعه و همه شهرهاي ايران بودند كه براي دفاع از وطن و ناموس به جبهه جنگ رفتند. جسم بسياري از شهدای گمنام در طول دفاع مقدس گم و مفقود شد اين اجساد هرگز به ايران باز نگشتند.

برخی دیگر از این شهدای گمنام در گوشه و كنار وطن به خاك سپرده شده‌ اند. ياد آن ها و خاطره های شان براي هميشه زنده است و در قلب مردم ايران است.  در چند سال اخير تلاش‌ هاي زيادي براي شناسايي و يافتن پيكر شهدا ی گمنام انجام شده است.

اين تلاش‌ها در نهايت تعداد زيادي از آنان را کشف و توسط دولت تدفين شدند. حضور شهداي گمنام در تمام شهرهاي ايران نشان‌دهنده ايثار و فداكاري تمام ملت ایران است. شهداي عزيز الگويي بسيار بزرگ براي تمام جوانان هستند. شهداي گمنام يادگاران از زمان سخت مردم ايران هستند. اين شهدا درس فداكاري و ايثار براي تمام مردم ايران و نسل جديد مي‌ باشند.

انشا براي شهداي گمنام

 به نام خداوند بخشنده و مهربان

خداوندي كه جهاد را يكي از راه‌ هاي رسيدن به خود معرفي نمود. به نام خداوندي كه غيرت و مردانگي را در رگ‌ هاي شهيدان جاري ساخت و آنام را مجاب كرد كه در مقابل ظلم و ستم بايستند و با گرفتن حق خود شهيد شوند. آنها شهيد شدند تا زير بار حقارت و ذلت نروند. سلام بر آن دلاور مرداني كه همچون من و امثال من و بسياري از آدم‌ هاي ديگر پر از آرزو بودند. اما به خاطر ناموس و وطن قيد همه زندگي و آرزو هايشان را زدند و به جنگ رفتند.

آنها رفتند و شهيد شدند تا منو هم سن و سالان و دوستانم در سراسر ايران با خيالي آسوده بتوانيم زندگي كنيم. فكر باز و امنيت و آرامش امروز مان را مديون وجود آنان هستيم. آنان كه كاخ آرزو هاي خود را خراب كردند تا براي ما كاخ‌ هاي زيبايي بسازند. آن عزيزاني كه از جان عزيز خود گذشتند تا ما جان بگيریم و به ادامه زندگي برسيم.

 شهیدان با شهادت خود به ما درس‌ هاي بسيار بزرگي به ما آموختند. ما از آنان درس از خود گذشتگي و ايثار و مقاومت را آموختيم. آن ها عشق به ميهن، نوع‌ دوستي و بزرگواري را سرلوحه زندگي خود قرار دادند. با اينكه نمي‌دانم چگونه اين همه لطف و بزرگي آنان را جبران كنم. اما هميشه درصدد آن هستم كه براي جبران جان آن عزيزان کاری انجام دهم.

اميدوارم بتوانم روزي نگاهم را همچون دل آن بزرگواران پاك و بزرگ سازم. خشمم را در صدايم ببندم و و جود هم را كنترل كنم. همچنین بتوانم در مقابل ظلم همچون مشتي محكم باشم. كه بر دهانش كوبيده مي‌ شود. ايران من سرگذشت تلخ دارد اما بزرگي وصيت‌هاي ارزشمند آنان اين سرگذشت را براي همه ما شيرين كرده است.

من عشق به شهدا را در اعماق وجودم حفظ مي‌كنم و با تمام جانم براي ايرانم مي‌جنگم. من ايران را با مردماني پرافتخار مثل آن ها دوست دارم. روزي كساني آرزوي خراب كردن ايران را داشتند. اما اين عزيزان خود را فدا كردند كه ايران را براي ما بسازد‌.

من با تمام توانم برای آبادانی ایران تلاش می کنم. آرزو مي‌ کنم تلاش من بتواند گوشه‌ اي از مهر و لطف و محبت شهيدان عزيز را جبران كند. با اين که آنان رفتند و در ميان ما نيستند. اما بايد بدانند كه ياد و خاطره شان تا ابد در قلب‌ هاي ما زنده مي‌ ماند.

**************************************************************

انشا براي شهداي گمنام

خداوند در قرآن كريم در آيه يكصد و پنجاه و چهار سوره بقره مي‌ فرمايد:

 كساني كه در راه خدا كشته شوند را مرده نخوانيد. آنان كساني هستند كه زنده‌ اند فقط شما آنها را نمي‌ بينيد.

 علاوه بر اين شهيد آويني فرمودند: متعجبم از واماندگان زمين‌ گير كه به دنبال شهدا و قبر آن ها می گردند. اين خود دليلي است كه از عالم حقيقت هيچ نمي‌دانند. مرده آن كسي مي‌ باشد كه نصيبي از حيات طيبه شهدا ندارد. اگر چنين است از ما مرده تر چه كسي است؟

وقتي اشك مي‌ آيد يعني عزيزي من را فرا خوانده است. وقتي پاهايم يواش يواش پله‌ های مزار شهداي بزرگوار را بالا مي‌ رود. يعني باز هم عزيزي من را دعوت كرده است.

 مگر نه اينكه اين افراد هم نام دارند و هم نشان دارند پس نشانه‌ هاي شان كجاست؟ چرا ديده نمي‌ شود؟ مگر اينكهآنان گم نام هستند. پس چرا دارای هزاران نام و یاد می باشند. وقتي كه در بالاي قبر آنها مي‌ نشينم مي‌ بينم كه چه اندازه گمنام هستند. چه زود از خاطر افراد پاك شده‌ اند و به فراموشي سپرده شده‌ اند.

خاطره‌ هايي از آن ها مانده كه بسياري از افراد آنها را مرور نمي‌كند زيرا بسيار تلخ هستند. آنان از مرور كردن این خاطره ها عاجز مي‌ باشند. همان شهدايي كه شهر بي آنها بسيار خلوت است. آن ها مرا فرا خوانده‌ اند تا با قلم براي شان بنويسم. قلمی كه مدت‌ ها است آنها را در ياد دارد اما سكوت كرده است.

من اين شهدا را نمي‌ شناسم فقط اسم شان را شنيده ام. كه صداي شان مي‌ زنند شهيد گمنام. ما را خوانده‌اند تا از غربت غريب پروده درس بنويسم. هيچكس علاج اين درد را نمي‌ داند درد بي درماني كه شايد علاج آن آتش باشد. در اين دنيا و در اين روز ها همه سر شان به شلوغي زندگي گرم است. گاهي افراد ياد مي‌ برند كه در گذشته چه اتفاق‌ هايي افتاده است.

 چه آينده‌اي از اين افراد گرفته شده است. در شهر كه گذر مي‌ كنم مردمي را مي‌ بينم كه حتي از ياد برده‌اند شهيدان گمنام را. كساني هستند که از آنان به عنوان مرده نام مي‌ برند. اما يادشان رفته كه آنان تا ابد زنده هستند.

گاهي احساس مي‌ كنم اين فكرها درد بي درماني است كه گوشه ذهنم را اشغال كرده است. گوشه‌اي كه درد عميق را همراه خود مي‌كشد. بسياري از خانواده‌ هاي اين افراد هنوز هم منتظرند كه برگردند.

***********************************************************

انشا كوتاه براي شهداي گمنام

به نام خداوند شهداي پاك

سلام بر روح پاك و آسماني آن بندگان برگزيده خداوند

آن اسوه‌ هاي شهادت دورد بر آنان که جان و زندگي خود را فداي وطن كرده‌ اند. آن ها رفتند كه سرزميني امن براي مردم من و من فراهم شود. من اكنون در مورد شما مي‌ نويسم در مورد شمايي كه شايد مي‌ توانست با زنده بودنش پدر دختر يا پسري باشد.

شما رفتين براي دفاع از سرزمين من فرزندان خود را از ديدن خود محروم كرديد. شما دست از تمام آرزو هاي تان كشيديد كه من امروز بتوانم اين‌گونه آسوده بر سر كلاس بنشينم. در مورد شما بنويسم شهداي گمنامي كه ممكن است جواني بوده باشید كه مادرش هنوز هم در آرزوي ديدنش باشد.

جواني كه مي‌توانست روزي داماد باشد و مادرش او را در لباس دامادي ببيند. اما رفت كه ما بتوانيم به آساني و در امنيت تشكيل زندگي بدهيم و خوشبخت باشيم. گاهي من احساس شرم مي‌ كنم احساس شرم مي‌ كنم كه من مانده‌ام و شما بزرگواران رفته‌ اید. من با تمام وجودم به شما احساس دين دارم. تمام تلاشم را مي‌ كنم كه بتوانم براي ايران اسلامي مفيد باشم. كه دين خود را به شما عطا کنم.

 من بارها به خاطر مانع‌ هاي بسيار كوچكي به راحتي خودم را باخته‌ ام. همچنین مبارزات زندگي‌ ام را براي كوچك‌ ترين موانع رها كرده‌ ام. اما شما چگونه هدف به آن بزرگي و خطرناكي را تحمل كرديد و تا پاي جان برای آن جنگیدید. من هم در دلم بیزاری مي جويم از همان كساني كه روزي دشمن شما بودند. اين افراد اكنون سلاح شان عوض شده است. نبرد من با سلاح پنهاني دشمنان است.

اميدوارم بتوانم همانند شما قد علم كرده و در مقابل آن بايستم. از شما شهداي گمنام مي‌ خواهم كه ما را در ادامه اين راه ياري فرماييد‌. از شما می خواهم براي ما به درگاه خداوند دعا كنيد شما كه به خداوند نزديك‌ تر هستید. خداوند صداي شما را زيبا تر و رساتر مي‌ شنود. براي ما آرزوي موفقيت كنيد تا بتوانيم ايراني كه شما جان خود را براي آن فدا و پاس بداريم.

***************************************************************

انشا جذاب براي شهداي گمنام

 در تمام گوشه و كنار اين خاك پر ارزش ايران زمين، در دل تمام شهر هاي بزرگ، آن در ميان تمام درختان سرسبز ايران قبري ساده و مظلوم قرار گرفته است. بر سر تمام اين قبرها سنگ نوشته‌ هايي بزرگ وجود دارد. كه بر روي آن ها نوشته شده است شهيد گمنام.

اين شهيد گمنام نوشته شده نام هزاران شهيدي است كه در دفاع از اين كشور و از جان خود گذشتند. درست است آن ها نام و ياد و نشاني بر روي سنگ قبر خود ندارند اما نام و يادشان تا ابد براي همه ايران زنده خواهد ماند.

اين شهداي گمنام كه بر روي قبر نوشته شده‌ اند ممكن است يك جوان دانشجو باشند كه در جبهه‌هاي جنگ براي دفاع از ساير دانشجويان به شهادت رسيده باشد.

ممكن است اين شهيد گمنام نوشته شده يك مادر فداكار و مهربان بوده باشد كه در دفاع از حرم اهل بيت زندگي خود را فدا كرده است. همچنين ممكن است يك كودك خردسال باشد كه در يك عمليات تروريستي وحشتناك به شهادت رسيده باشد.

 فرقي نمي‌كند اين اسم شهداي گمنام كه نوشته شده است به چه كسي ربط دارد مهم اين است كه هدف او دفاع مقدس بود مهم اين است كه او جان خود را براي ناموس كشورش فدا كرده است. آن ها براي آزادي و استقلال اين كشور رفته‌اند آنها براي دفاع از ارزش‌هاي مقدس ايران اسلامي جان خود را فدا كرده‌ اند. آنها رفتند تا مردم مظلوم ايران به آسايش و راحتي برسند.

ما دانش‌آموزان اين كشور بايد قدردان زحمات و جان عزيز شهداي گمنام باشيم. ما وظيفه داريم ياد و خاطره آنها را تا ابد زنده نگه داريم. از آنها درس ايثار و فداكاري بياموزیم. ما با درس گرفتن از زندگي شهداي گمنام مي‌ توانيم آينده بهتري را براي كشور مان بسازيم.

ما با تلاش و كوشش ما مي‌توانيم اين كشور را بسيار بزرگ‌تر و گسترده تر كنيم. تا بتوانيم گوشه‌اي از زحمات آنان را جبران سازيم.

*************************************************************

انشا زیبا براي شهداي گمنام

اگر روزي خداوند من بفرمايد كه لياقت شهادت را ندارنی به او مي‌ گويم كه آيا آنچه را به تا به حال به من داده است لایقش بوده‌ام. من لايق كدام يك از نعمت‌ هايي بوده‌ ام كه خداوند به من داده است. كه لايق شهادتی که می گوید باشم. مگر تا به حال خداوند در من لياقت نعمت‌ هايش را ديده است.

در زندگي درد هايي وجود دارد كه روح آدم را مانند خوره مي‌ خورند. آن ها آهسته انسان را نابود مي‌كند و مي‌ تراشند. اين دردها را نمي‌ شود درمان كرد. نمي‌ شود پيش كسي از آن ها گفت زيرا اين دردها بسيار باور نكردنی و عميق هستند. همچنین جزء پيش‌ آمد هايي عجيب و نادر هستند.

دوست دارم به آقاي هدايت بگويم اشتباه كرده‌ اي. در زندگي زخم‌ هايي هست كه اصلاً نمي‌ شود نام آن ها را زخم و درد گذاشت. زجر هايي که در تمام لحضات زندگي هستند و هرگز تمامي ندارند. بار مسئوليت است كه افراد را مي‌ گذارد كنار رينگ و آن را ناكار شان مي‌ كند.

اين درد نه در خفا هستند و نه در آن انزوا می باشند. بلكه اين دردها آنقدر عميق و بزرگ هستند كه مانند اره برقي جان و روح انسان را درهم مي‌ درند. آن ها در مقابل كساني كه روزي آرزو داشتم به زمين بيفتی زمینت مي‌زنند.

دوست دارم بسيار بيشتر از اين مراقب گفتارم باشم مراقب رفتارم باشم. مراقب عادت‌ هايم باشم. مراقب شخصيتم باشم مراقب سرنوشتم باشم. گاه با خود مي‌ گويم كاش من هم شهيدي بودم گمنام كه به خاك مي‌ سپردند و هم مرا دوست داشتند. بي‌آنكه بشناسد دوست داشتني بودم. بي‌آن كه مهري به كسي بدهم.

پیشنهاد تاپ ناپ :

انشا در مورد 22 بهمن

تحقیق در مورد شهید بهنام محمدی

4.7/5 - (3 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا