معنی روان خوانی آن سوی پنجره فارسی هشتم + آرایه های ادبی ، خلاصه و نتیجه گیری

در این مطلب از سایت تاپ ناپ، متن کامل روانخوانی آن سوی پنجره فارسی هشتم به همراه معنی ساده و روان، آرایههای ادبی و زبانی مهم، خلاصه داستان و پیام نهایی برای شما دانشآموزان عزیز آماده کردهایم تا بتوانید بهتر مفهوم این درس زیبا را درک کنید و برای امتحانات خود آماده شوید.
آنچه در این مطلب خواهید دید
خلاصه روان خوانی «آن سوی پنجره» فارسی هشتم 📘
داستان درباره دو مرد بیمار است که در یک اتاق بستری بودند. یکی از آنها تختش کنار پنجره بود و هر روز با شور و احساس، مناظر بیرون را برای هم اتاقیاش توصیف میکرد؛ از بوستان و دریاچه و پرندگان گرفته تا بازی کودکان و زیباییهای طبیعت. بیمار دیگر با شنیدن این توصیفها روحیه میگرفت و در ذهن خود دنیای بیرون را مجسم میکرد.
پس از مدتی، مردی که کنار پنجره بود، از دنیا رفت. هم اتاقیاش از پرستار خواست تختش را به کنار پنجره منتقل کنند تا او هم بتواند آن مناظر دلانگیز را ببیند؛ اما با شگفتی دریافت که پشت پنجره تنها یک دیوار قرار دارد. پرستار به او گفت که آن مرد نابینا بوده و هیچگاه نتوانسته بیرون را ببیند، اما با توصیفهای خیالی و زیبا میخواسته به او امید و انگیزه زندگی بدهد.
معنی کلمات روان خوانی آن سوی پنجره فارسی هشتم
کلمه | معنی |
---|---|
بستری بودند | تحت مراقبت پزشکی قرار داشتند |
شور | هیجان و احساس شدید |
صمیمی | دوستانه و مهربان |
توصیف می کرد | توضیح و بیان ویژگی ها |
بوستان | باغ و فضای سرسبز |
خاص | ویژه و مخصوص |
جزئیات | ریزه کاری ها و نکات دقیق |
قدیمی | کهنه و گذشته |
افق | کرانه و مرز آسمان |
دل انگیز | زیبا و خوشایند |
سپری شد | گذشت و پایان یافت |
مرغ | پرنده |
رضایت | خشنودی و خوشحالی |
بالاخره | سرانجام و در پایان |
مواجه شد | رو به رو گردید |
اطمینان | خاطر جمعی و آرامش ذهن |
در عین ناباوری | در کمال شگفتی و بی اعتمادی |
حیرت | شگفتی و تعجب |
وادار می کرده است | مجبور و ناچار می ساخته است |
آرایه های ادبی و زبانی درس آن سوی پنجره فارسی هشتم
در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز، بعد از ظهر، یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقی اش با هم حرف می زدند.
هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی را که بیرون از پنجره می دید، با شور و احساس و بیانی صمیمی برای هم اتاقی اش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، جانی تازه می گرفت.
آرایه های ادبی :
🔴 با شور و احساس و بیانی صمیمی ← تکرار و آهنگ واژه ها برای تأکید
🔴 جانی تازه می گرفت ← کنایه از شاداب و امیدوار شدن
🔴 حال و هوای دنیای بیرون ← تشخیص و جان بخشی به دنیا
🔴 تنها پنجره اتاق ← نماد امید و ارتباط با زندگی بیرون
این پنجره، رو به یک بوستان بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می کرد، هم اتاقی اش چشمانش را می بست و در ذهن خود به تماشای زیبایی های آن مناظر دل انگیز می پرداخت.
آرایه ها:
🔴 دریاچه زیبایی داشت ← توصیف شاعرانه (تصویرسازی)
🔴 مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می کردند ← تشخیص (جان بخشی به طبیعت)
🔴 درختان کهن زیبایی خاصی بخشیده بودند ← استعاره از شکوه و عظمت طبیعت
🔴 تصویری زیبا از شهر در افق دوردست ← تصویرسازی
🔴 مناظر دل انگیز ← ترکیب وصفی زیبا و اغراق در ستایش طبیعت
روزها و هفته ها این چنین سپری شد؛ اما صبح یک روز، هنگامی که پرستار برای مراقبت وارد اتاق آنها شد، ناگهان منظره ای شگفت را دید. حادثه برایش سنگین بود و پذیرش آن دشوار. آری، مرد کنار پنجره آن چنان به فضای بیرون دل باخته بود که مرغ روحش به هوای آن سوی پنجره پر کشیده و رفته بود!
آرایه ها:
🔴 روزها و هفته ها سپری شد ← کنایه از گذر زمان
🔴 حادثه برایش سنگین بود ← کنایه از سخت بودن تحمل غم
🔴 مرغ روحش پر کشید ← استعاره از مرگ
🔴 آن سوی پنجره ← نماد جهانی دیگر و امید به آزادی
مرد دیگر از پرستار خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد. آن مرد، به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای زیبای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره زمانی فرا رسید که او می توانست این دنیا را با چشمان خود ببیند.
در عین ناباوری، او با یک دیوار مواجه شد!
مرد، پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید چه چیزی هم اتاقی اش را وادار می کرده است که چنین مناظر دل انگیزی را هر روز برای او توصیف کند؟
پرستار پاسخ داد: «شاید او می خواست با این کارش به تو قوت قلب بدهد و امید به زندگی را در دلت زنده نگه دارد. آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند.»
آرایه ها:
🔴 اولین نگاه به دنیای بیرون ← کنایه از امید و آرزو
🔴 در عین ناباوری با دیوار مواجه شد ← تضاد میان انتظار و واقعیت (ایجاد شگفتی)
🔴 قوت قلب دادن ← کنایه از دلگرم کردن
🔴 امید به زندگی را در دل زنده نگه دارد ← تشخیص (جان بخشی به امید)
🔴 مرد نابینا بود اما زیباترین تصاویر را توصیف می کرد ← تضاد و ایهام معنوی
تاریخ ادبیات روان خوانی «آن سوی پنجره» فارسی هشتم 📘
کتاب هفده داستان کوتاه کوتاه اثری است از نویسندگان ناشناس که هر کدام از این داستانها با بیانی ساده و موجز نوشته شدهاند. این مجموعه با وجود کوتاهی، سرشار از احساس و بار عاطفی است و موضوعاتی را در بر میگیرد که همیشه دغدغه انسان بوده است؛ مانند امید، عشق، مرگ و زندگی. ویژگی مهم این اثر، سادگی بیان همراه با ایجاز و پرداختن به مضامین انسانی است که باعث شده محدود به یک گروه سنی خاص نباشد و همه بتوانند از آن بهره ببرند.
پیام و نتیجه نهایی روانخوانی «آن سوی پنجره» 📘
این داستان به ما میآموزد که حتی در سختترین شرایط زندگی میتوان با امید دادن به دیگران و نگاهی مثبت، رنج و اندوه را سبکتر کرد. مرد نابینا با وجود ناتوانی، برای هماتاقیاش دنیایی زیبا ساخت تا او روحیه بگیرد و زندگی را با امید ادامه دهد. پیام اصلی این است که مهربانی، از خودگذشتگی و امیدبخشی به دیگران میتواند چراغی برای زندگی آنان باشد، حتی اگر خودمان در تنگنا و تاریکی باشیم.
قبلی:
جواب سوالات درس هفدهم فارسی هشتم صفحه ۱۲۳ و ۱۲۴
معنی درس هفدهم فارسی هشتم راه خوشبختی + کلمات ، آرایه های ادبی و خلاصه