معنی درس ۱۶ فارسی هشتم پرنده ازادی + کلمات ، آرایه های ادبی و خلاصه
معنی واژگان و آرایه های ادبی درس شعر پرنده آزادی درس 16 فارسی هشتم به همراه لغات سخت شعر کودکان سنگ

در این مطلب از سایت تاپ ناپ، متن کامل درس شانزدهم فارسی هشتم با عنوان پرنده آزادی و بخش دوم آن کودکان سنگ به همراه معنی لغات، آرایههای ادبی، معنی بندها، خلاصه متن و پیام نهایی برای شما دانشآموزان عزیز آماده کردهایم تا با مطالعه آن، هم درک بهتری از مفاهیم درس داشته باشید و هم برای امتحانات آماده شوید.
آنچه در این مطلب خواهید دید
خلاصه درس شانزدهم فارسی هشتم
این درس روایتگر رنج و مظلومیت کودکان فلسطینی است؛ کودکانی که در میان آتش، بمب و تیرهای دشمن، بیپناه و تنها هستند اما با سنگهای کوچکشان در برابر لشکریان مجهز ایستادگی میکنند. محمد الدّوره نماد این کودکان معرفی میشود؛ کودکی که در آغوش پدرش از وحشت جنگ پناه گرفته اما سرانجام مظلومانه به شهادت میرسد.
در بخشهای مختلف متن، کودکان فلسطینی به مشعلهای فروزان، فرشتگان پاک و بشارت امید تشبیه شدهاند؛ کودکانی که با فریاد و مقاومت خود جهانیان را متعجب میسازند. نویسنده با زبان استعاره و تصویر، پیام روشنی میدهد: هرچند کودکان تنها سنگ در دست دارند، همین سنگها حماسه میآفرینند و روزی، آزادی و روشنایی را برای قدس و فلسطین به ارمغان خواهند آورد.
پیام اصلی درس: فداکاری، ایثار و مقاومت حتی با دستان خالی میتواند بزرگترین لشکریان ظلم را به زانو درآورد و آیندهای روشن برای سرزمینهای ستمدیده رقم بزند.
معنی درس ۱۶ پرنده آزادی کودکان سنگ فارسی هشتم
ماه روشنی اش را در سراسر آسمان می پراکند و لکه های سیاهش را برای خود نگه می دارد.
ماه ← استعاره از انسان های ایثارگر و بخشنده
لکه های سیاه ← کنایه از سختی ها، غم ها و رنج هایی که برای خود نگه می دارد
پراکندن روشنی ← تشبیه ضمنی از نیکی و خوبی رساندن به دیگران
مفهوم کلی متن ← فداکاری و بخشندگی؛ اینکه انسان های بزرگوار خوبی هایشان را به دیگران می بخشند و سختی ها را خودشان تحمل می کنند.
قرابت معنایی با ←
معاش اهل مروت بدین نسق باشد *** که جان خود به مروت نثار می کردند
به اتفاق زبهر حیات یکدیگر *** هلاک خویش همه اختیار می کردند
لغت ها:
بیمناک ← ترسناک
سرکشی ← نافرمانی
سدره المنتهی ← درختی در آسمان هفتم
بعثت ← فرستادن پیامبر از سوی خدا برای هدایت مردم
آشیان ← لانه
صعود ← بالا رفتن
محمد در آغوش پدرش
چونان پرنده ای بیمناک
آشیان دارد،
از بیم دوزخ آسمان.
معنی: محمد در بغل پدرش مانند پرنده ای ترسیده پناه گرفته است؛ زیرا از تیر و رگبار و بمب هایی که از آسمان فرود می آید وحشت دارد.
آرایه های ادبی:
چونان پرنده بیمناک ← تشبیه
دوزخ آسمان ← تشبیه (آسمان به دوزخ مانند شده، کنایه از آسمانی پر از آتش و خطر)
آه ای پدر، پنهانم کن، پنهان
بال های من در برابر این توفان
ناتوان است، ناتوان
در برابر این تیرگی
و آنها که در بالا در پروازند.
معنی: ای پدر مرا پنهان کن، پنهان. در برابر این تاریکی و توفان جنگ، و در برابر دشمنانی که در آسمان پرواز می کنند، بال هایم ناتوان و ضعیف است.
آرایه های ادبی:
- «پنهانم کن، پنهان» ← تکرار برای تأکید بر ترس و نیاز به امنیت
- «بال های من» ← استعاره از توان و قدرت کودک
- «توفان» ← استعاره از جنگ و حمله دشمن
- «تیرگی» ← نماد ناامنی و ترس
- «آنها که در بالا در پروازند» ← کنایه از هواپیماها و دشمنان در آسمان
مفهوم کلی: این بند نشان دهنده بی پناهی و ضعف یک کودک در برابر قدرت ویرانگر جنگ است؛ تنها جایی که او امنیت را می یابد، آغوش پدر است.
قرابت معنایی با:
یکی بر سر شاخ بن می برید *** خداوند بستان نظر کرد و دید
که گر زین بن افتد نهال بلند *** چه بگرفتی از باغ و بستان گزند
(اشاره به بی خردی ویرانگران و آسیب رسیدن به بی گناهان)
محمد، فرشته بی پناهی است،
نزدیک به تفنگ صیادی سنگدل،
او در سایه خود تنهاست.
معنی: محمد همچون فرشته ای پاک و بی گناه است که در برابر سربازی بی رحم و مسلح قرار گرفته و در تنهایی و بی پناهی به سر می برد.
آرایه های ادبی:
-
محمد فرشته بی پناهی است ← تشبیه (محمد به فرشته پاک و مظلوم مانند شده است)
-
صیادی سنگدل ← استعاره از سرباز بی رحم اشغالگر
-
تفنگ صیادی ← کنایه از خشونت و کشتار
-
در سایه خود تنهاست ← کنایه از نهایت تنهایی و بی کسی
مفهوم کلی: این بند نشان دهنده مظلومیت کودکی بی گناه است که در برابر خشونت دشمن قرار گرفته و هیچ پناه و یاریگری ندارد.
قرابت معنایی با:
بنی آدم اعضای یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار
(بیان همدلی و تأکید بر رنج همه انسان ها از ظلم به یک بی گناه)
چهره اش روشن است، چونان خورشید…
قلبش سرخ و روشن است، چونان سیب
صیادش می تواند به شکارش دیگرگونه بیندیشد؛
معنی: صورت او همانند خورشید درخشان است و قلبش سرخ و روشن همچون سیب سرخ است. شکارچی می تواند در برابر چنین کودکی، نگاه و اندیشه دیگری پیدا کند.
آرایه های ادبی:
-
چهره اش روشن است، چونان خورشید ← تشبیه (چهره به خورشید مانند شده است)
-
قلبش سرخ و روشن است، چونان سیب ← تشبیه (قلب به سیب سرخ تشبیه شده است)
-
سیب ← نماد شهادت و پاکی خون
-
شکارش دیگرگونه بیندیشد ← کنایه از دگرگونی در دید و اندیشه نسبت به کودک
مفهوم کلی: این بند نشان می دهد که حتی در نگاه دشمن، پاکی و معصومیت کودک می تواند دل ها را دگرگون کند و به جای خشونت، اندیشه ای تازه در دل انسان بیدار سازد.
قرابت معنایی با:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد *** طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد
(اشاره به اینکه نگاه و نیت انسان می تواند تغییر کند و با دل بیدار، مسیر دیگری برگزیند)
با خود بگوید:
«اکنون او را رها می کنم،
تا آنگاه که بتواند فلسطینش را
بی غلط تلفظ کند…
و فردا چون سرکشی کند،
شکارش می کنم…»
معنی: با خود می گوید: «اکنون او را رها می کنم تا زمانی که بزرگ شود و بتواند واژه فلسطین را درست تلفظ کند. آن هنگام اگر نافرمانی و مقاومت کرد، او را از میان برمی دارم.»
آرایه های ادبی:
-
بی غلط تلفظ کند ← کنایه از رشد و بلوغ کودک
-
سرکشی کند ← کنایه از ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم
-
شکارش می کنم ← استعاره از کشتن و نابود کردن
-
گفت و گوی درونی صیاد ← تشخیص (جان بخشی به اندیشه دشمن در قالب کلام)
مفهوم کلی: این بند نشان دهنده نگاه بی رحمانه دشمن است که حتی کودک بی گناه را موقتا زنده می گذارد، اما در آینده به محض احساس مقاومت و ایستادگی، قصد نابودی او را دارد.
قرابت معنایی با:
ستم بر ضعیفان نشاید روا *** که یزدان بگیرد ز مظلوم داد
ستمکار را گرچه باشد قوی *** بماند نه بر جای، گیرد خدا
«محمد الدوره»
خونی است که از بعثت پیامبران
جوشیده است
پس ای محمد، صعود کن!
صعود کن تا سدره المنتهی!
معنی: محمد الدوره خونی است که ریشه در بعثت پیامبران دارد و ادامه راه آنان است. ای محمد، بالا برو! اوج بگیر تا به بالاترین جایگاه آسمانی یعنی سدره المنتهی برسی.
آرایه های ادبی:
-
خونی است که از بعثت پیامبران جوشیده است ← استعاره از ادامه یافتن راه حق و حقیقت در شهادت محمد
-
صعود کن ← نماد اوج گرفتن روح و رسیدن به مقام قرب الهی
-
سدره المنتهی ← نماد بالاترین مرتبه معنوی و قرب به خدا
-
جوشیدن خون ← تشخیص (جان بخشی به خون و حرکت آن)
مفهوم کلی: این بند شهادت محمد الدوره را ادامه رسالت پیامبران معرفی می کند؛ گویی خون او نیز در امتداد راه انبیا به جوش آمده تا پرچم حق و ایمان همچنان برافراشته بماند.
قرابت معنایی با:
خون شهیدان زنده است و راه حق را تداوم می بخشد، چنان که سعدی گفته است:
بنیاد ظلم در جهان نماند *** چون خون مظلوم بر زمین بماند
صفحه ۱۱۶ فارسی هشتم
بشارت ← مژده دادن
مزدوری ← دست نشانده، خود فروخته
حماسه ← دلیری، شجاعت
تازیدن ← حمله کردن
دنیا ← مجاز مردم دنیا
خیره کردند ← کنایه از متعجب و شگفت زده کردن
جز سنگ در دست نداشتند ← کنایه از بی چیز و دست خالی بودن
ایستادگی کردن ← مقاومت کردن
خروشیدن ← اعتراض کردن
توان ← نیرو
تشبیه کودکان به مشعل ← وجه شبه: درخشیدن
تشبیه کودکان به بشارت ← وجه شبه: از راه رسیدن و امیدبخشی
درنگ کردن تاریخ ← تشخیص و کنایه از سکوت تاریخ نویسان
حماسه آفریدن سنگ ← تشخیص (جان بخشی به سنگ در برابر دشمن)
شجاعت خلق کردن ← استعاره از بروز دلیرانه مقاومت
ویران کردن ← کنایه از نابودی کامل
دنیا را خیره کردند
با آنکه در دستانشان جز سنگ نبود
معنی: مردم دنیا را شگفت زده و متعجب ساختند، با اینکه چیزی جز سنگ در دست نداشتند.
آرایه های ادبی:
-
دنیا را خیره کردند ← کنایه از شگفت زده و متعجب ساختن همه مردم جهان
-
جز سنگ در دست نداشتند ← کنایه از بی چیز و دست خالی بودن
-
تضاد پنهان میان «سنگ» (سلاح ساده) و «دنیا را خیره کردند» (اثر بزرگ) ← ایجاد شگفتی ادبی
مفهوم کلی: این بند نشان دهنده شجاعت کودکان فلسطینی است که با دستان خالی و تنها با سنگ، توانستند جهانیان را به حیرت وادارند و حماسه ای بزرگ بیافرینند.
چونان مشعل ها درخشیدند
و چونان بشارت از راه رسیدند
ایستادگی کردند، خروشیدند و شهید شدند.
معنی: مانند مشعل روشن درخشیدند و همچون مژده ای امیدبخش از راه رسیدند. مقاومت کردند، فریاد زدند و سرانجام به شهادت رسیدند.
آرایه های ادبی:
-
چونان مشعل ها درخشیدند ← تشبیه (کودکان به مشعل های نورانی مانند شده اند)
-
چونان بشارت از راه رسیدند ← تشبیه (کودکان به مژده ای امیدبخش مانند شده اند)
-
ایستادگی کردند، خروشیدند ← تکرار افعال برای ایجاد آهنگ و تأکید
مفهوم کلی: کودکان مظلوم فلسطینی با وجود دستان خالی، همچون چراغ های فروزان، امید و شجاعت را به مردم نشان دادند و با ایستادگی و فریاد خود، حماسه ای جاوید در تاریخ آفریدند.
ای دانش آموزان غزه!
به ما بیاموزید؛
که چگونه سنگ در دستان کودکان،
حماسه می آفریند؟
معنی: ای دانش آموزان غزه! به ما آموزش دهید که چگونه همین سنگ کوچک در دستان کودکان، سرچشمه شجاعت و آفریننده حماسه می شود.
آرایه های ادبی:
-
سنگ حماسه می آفریند ← تشخیص (جان بخشی به سنگ)
-
دانش آموزان غزه به ما بیاموزید ← خطاب مستقیم برای تأکید و برانگیختن احساسات
-
دستان کودکان ← نماد بی پناهی و سادگی اما در عین حال سرچشمه قدرت
مفهوم کلی: این بند نشان می دهد که کودکان غزه، با وجود ضعف ظاهری و بی چیز بودن، آن قدر شجاعت و ایمان دارند که با سنگ های ساده نیز می توانند تاریخ ساز شوند و درس مقاومت به جهانیان بدهند.
صفحه ۱۱۷ فارسی هشتم
ای دوستان کوچک ما، سلام!
برای چیدن زیتون مهیا باشید!
در لحظه هایی که درختان زیتون بارور می شوند
و وطنی زاده می شود در چشم ها
و افقی دیگر نمایان،
چهره قدس، درخشان و
رخساره فلسطین پرفروغ و تابان می شود.
معنی: سلام بر شما دوستان کوچک! آماده باشید برای چیدن زیتون، هنگامی که درختان زیتون پرثمر می شوند و نشانه ای از صلح و زندگی تازه به چشم می آید. در آن هنگام سرزمینی نو متولد می شود، قدس چهره ای روشن می یابد و سیمای فلسطین نورانی و تابان خواهد شد.
آرایه های ادبی:
-
چیدن زیتون ← نماد صلح، آرامش و روزی حلال
-
وطنی زاده می شود ← استعاره از تولد دوباره سرزمین آزاد
-
افقی دیگر نمایان ← کنایه از آغاز آینده ای تازه
-
چهره قدس درخشان ← تشخیص و استعاره از شکوفایی و آزادی قدس
-
رخساره فلسطین پرفروغ و تابان ← استعاره از عزت، سربلندی و روشنایی سرزمین
مفهوم کلی: این بند نوید آینده ای روشن را می دهد؛ روزی که با صلح و مقاومت، سرزمین فلسطین دوباره متولد می شود، قدس درخشان خواهد شد و مردمش در روشنایی آزادی و امید زندگی خواهند کرد.
تاریخ ادبیات درس شانزدهم فارسی هشتم
نزار قبانی: شاعر بزرگ عرب در قرن بیستم که در شهر دمشق سوریه به دنیا آمد. او یکی از نامدارترین نویسندگان معاصر جهان عرب است و آثارش به دلیل سادگی زبان، شور عاطفی و نگاه اجتماعی و سیاسی شهرت یافته است. نزار قبانی به چند زبان زنده دنیا از جمله فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی تسلط داشت و شعرهایش به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
قبلی :
معنی روان خوانی نام ها و جای ها فارسی هشتم + آرایه های ادبی و خلاصه
جواب درس ۱۵ آزاد فارسی هشتم صفحه ۱۰۸ ، ۱۰۹ و ۱۱۰ (ادبیات بومی ۲)