خودارزیابی درس هفتم فارسی هفتم ✅ صفحه ۶۱ و ۶۳
گام به گام پاسخ نامه و حل پرسش های تمرینات خود ارزیابی ، کار گروهی و فعالیت های نوشتاری صفحه 61 و 63 درس 7 هفت فارسی هفتم

در این مطلب از تاپناپ، پاسخ کامل خودارزیابی صفحه ۶۱ درس هفتم فارسی هفتم (علم زندگانی) تهیه شد. در این بخش، پرسش های مربوط به مفهوم ابیات، برداشت از پند مادر کبوتر و پیام اصلی درس بهصورت روان و یکتا پاسخ داده شدند تا دانش آموزان بهتر پیام درس را درک کنند. علاوه بر آن، سعی شد توضیحات ساده و آموزشی باشد تا هم برای مرور سریع و هم برای آمادگی امتحان مفید واقع شود.
همچنین، بخش فعالیتهای نوشتاری صفحه ۶۳ به طور کامل بررسی گردید. در این قسمت، متمم های ابیات مشخص شد، واژه های کوتاه شده همراه با شکل کاملشان در جدول آورده شد، املای صحیح کلمات با توجه به معنا توضیح داده شد و یک نمونه مفعول و متمم از متن درس قبلی بیان شد. بدین ترتیب، تمام تمرینها و پرسش های مربوط به این درس به صورت جامع پاسخ داده شد تا دانش آموزان یک مرجع کامل و قابل اعتماد برای مطالعه و یادگیری داشته باشند.
آنچه در این مطلب خواهید دید
جواب سوالات خود ارزیابی صفحه 61 درس هفتم فارسی هفتم
۱) چرا گیتی به چشم کبوتر بچه تاریک شد؟
جواب : چون راه کوتاه برای او بسیار طولانی و دشوار به نظر آمد و از ترس و خستگی توان ادامه پرواز را از دست داد.
۲) به نظر شما کبوتر بچه ممکن است چه پاسخی به پند مادر داده باشد؟
جواب : ممکن است بگوید: من هم مانند شما ابتدا بیتجربهام و باید کمکم یاد بگیرم؛ پس بهتر است به توصیههای شما گوش کنم تا بتوانم موفق شوم.
۳) پیام اصلی درس چیست؟
جواب : برای رسیدن به موفقیت در زندگی، باید شکیبا بود، تجربه اندوخت، از نصیحت بزرگترها بهره گرفت و با تلاش و کوشش راه درست زیستن را آموخت.
پاسخ کارگروهی صفحه 63 درس 7 فارسی هفتم
برای اجرای نمایشی درس «علم زندگانی» در کلاس، میتوان یک نمایش ساده و آموزنده طراحی کرد که هم پیام شعر را منتقل کند و هم برای دانشآموزان سرگرمکننده باشد.
🎭 شخصیت ها:
-
کبوتر بچه: نماد شوق، آرزو و عجله برای تجربه کردن.
-
مادر کبوتر: نماد تجربه، دانایی و پندگویی.
-
دانشآموزان بازیگر فرعی: در نقش درخت، بام، جوی آب یا حتی باز و گربه (برای نشان دادن خطرات).
🌳 صحنه پردازی:
-
محل اجرا کلاس درس است که با کاغذهای رنگی، درخت، بام و جوی آب شبیهسازی میشود.
-
مادر کبوتر روی شاخهای (صندلی یا چهارپایهای پوشیده با پارچه سبز) نشسته باشد.
-
کبوتر بچه در وسط صحنه قرار دارد و با حرکت بالها و دویدن روی صحنه، پرواز را نمایش میدهد.
🕯️ شروع نمایش:
کبوتر بچه با ذوق فراوان وارد صحنه میشود و میگوید:
«امروز میخواهم پرواز کنم و دنیای بزرگ را ببینم!»
سپس از «شاخه کوچک» به «شاخه بزرگتر» میپرد و با شور و نشاط چند قدم میدود.
😨 گره داستان:
بعد از چند حرکت، کبوتر بچه خسته میشود، به زمین میافتد و با صدای بلند میگوید:
«این راه کوتاه، چقدر طولانی و سخت است… دیگر نمیتوانم!»
فضای کلاس کمی ساکت میشود تا حالت نگرانی و خستگی او به خوبی منتقل گردد.
👩🦳 ورود مادر کبوتر:
مادر کبوتر آرام و مطمئن وارد صحنه میشود، دستش را باز میکند و میگوید:
«فرزندم، هنوز برای پرواز زود است. زندگی ساده نیست، باید آرامآرام یاد بگیری. من خودم بارها در دام گرفتار شدم، از باز و گربه ترسیدم و رنجهای زیادی کشیدم، اما همین رنجها به من علم زندگی را آموختند.»
او سپس ادامه میدهد:
«تو باید ابتدا ایستادن و تلاش کردن را بیاموزی، بعد پرواز خواهی کرد. زندگی به صبر، تجربه و کوشش نیاز دارد.»
🌟 پایان نمایش:
کبوتر بچه آرام برمیخیزد، به مادر نگاه میکند و میگوید:
«مادر، حالا فهمیدم. باید صبر کنم، بیاموزم و با تلاش و تجربه پرواز واقعی را تجربه کنم.»
سپس در حالی که دستش را بر قلبش میگذارد، با امید به آینده لبخند میزند.
📌 نکات اجرایی برای بهتر شدن نمایش:
-
احساسات: کبوتر بچه باید هیجان، ترس و خستگی را با حرکات بدنی و لحن صدایش نشان دهد. مادر کبوتر باید آرام، مطمئن و پندآموز صحبت کند.
-
لباسها: استفاده از بالهای کاغذی یا روسریهای رنگی برای نماد پر و بال کبوتر، لباس سفید برای کبوتر بچه و رنگ تیرهتر برای مادر کبوتر.
-
موسیقی ملایم: در پسزمینه میتوان از صدای پرندهها یا موسیقی آرام برای زیباتر شدن فضا استفاده کرد.
👈 این نمایش بهخوبی نشان می دهد که علم زندگانی یعنی یاد گرفتن از سختی ها، گوش دادن به پند بزرگترها و پرورش صبر و تلاش برای رسیدن به موفقیت.
۲) داستان دیگری که بیانگر انتقال تجربه است، بیابید و در کلاس بخوانید.
داستان: «پیرمرد و درختان جوان»
روزی روزگاری در روستایی سبز و زیبا، پیرمردی دانا زندگی میکرد. او باغ بزرگی پر از درختهای میوه داشت. کنار باغش پسر جوانی زندگی میکرد که تازه تصمیم گرفته بود باغی برای خودش بسازد.
یک روز پسر جوان چند نهال کوچک را در زمین کاشت. با شوق و هیجان به پیرمرد گفت:
«میخواهم این درختها زودتر بزرگ شوند و میوه بدهند. چه کنم که سریعتر به نتیجه برسم؟»
پیرمرد لبخندی زد و پاسخ داد:
«عجله نکن پسرم. هر درخت برای رشد کردن به زمان نیاز دارد. تو باید هر روز آنها را آب بدهی، مراقبت کنی و صبر داشته باشی. اگر به امید زودتر میوه دادن، بیش از اندازه آب یا کود بدهی، ریشههایشان میسوزد و از بین میروند.»
پسر جوان بیاعتنا به سخن پیرمرد گفت:
«نه! من میخواهم زود نتیجه بگیرم.»
پس شروع کرد به دادن آب و کود زیاد به نهالها. درختانش ابتدا سرسبز شدند، اما طولی نکشید که یکی پس از دیگری خشک شدند.
وقتی پسر جوان غمگین شد و به پیرمرد گفت:
«چرا درختهایم خشک شدند؟»
پیرمرد با آرامش گفت:
«من تجربهی سالها باغبانی دارم. همانطور که گفتم، نهال هم مثل انسان برای رشد به صبر و مراقبت درست نیاز دارد. همانطور که کودک باید مرحله به مرحله راه رفتن و سخن گفتن را یاد بگیرد، درخت هم باید کمکم رشد کند. عجله و شتابزدگی نتیجهای جز نابودی ندارد.»
پسر جوان از این اتفاق درس بزرگی گرفت و از آن پس همیشه به توصیههای پیرمرد گوش میداد. سالها بعد، باغ او پر از درختان میوه شد، چون فهمید که تجربهی بزرگترها چراغ راه جوانان است.
📌 پیام داستان: همان طور که در درس «علم زندگانی» مادر کبوتر تجربه هایش را به جوجه کبوتر منتقل کرد، این داستان نیز نشان میدهد که بزرگترها با تجربه های ارزشمند خود می توانند از بسیاری از اشتباهها و شکست های جوانان جلوگیری کنند. صبر، توجه به نصیحت دانایان و پرهیز از شتاب زدگی، کلید موفقیت در زندگی است.
قبلی :
معنی درس هفتم فارسی هفتم علم زندگانی کلمات + آرایه های ادبی و خلاصه