معنی کلمات درس شانزدهم فارسی ششم ✅ هم خانواده متضاد و خلاصه درس
معنی کلمات درس ۱۶ آداب مطالعه فارسی ششم + هم خانواده و متضاد

در این مطلب از تاپ ناپ ، درس شانزدهم فارسی ششم «آداب مطالعه» را از ابتدا تا انتها پوشش دادیم: معرفی کلی درس و هدف آن، بیان فواید قصه خوانی با تکیه بر آیه قرآنی، شرح منسجم انواع قصه خوانی (حکایت گویی و نظم خوانی) همراه با آداب و باید و نباید های هر کدام، ارائه ی واژگان مهم با معناهای روان، همخانواده ها و متضادهای پرکاربرد، فهرست کلمات املایی برای تمرین، و در پایان نیز خلاصه ی جامع و پیام و نتیجه ی درس تا هم برای یادگیری عمیق و هم مرور پیش از ارزشیابی کارآمد باشد.
آنچه در این مطلب خواهید دید
- معنی صفحه ۱۰۱ فارسی ششم
- معنی صفحه ۱۰۲ فارسی ششم
- معنی کلمات درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
- هم خانواده درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
- متضاد ( مخالف) درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
- ✍️ کلمات املایی مهم درس ۱۶ فارسی ششم
- حلاصه درس شانزدهم فارسی ششم ( آداب مطالعه)
- پیام و نتیجهٔ درس شانزدهم «آداب مطالعه»
معنی صفحه ۱۰۱ فارسی ششم
بدان که قصّه خواندن و شنیدن، فایدهی بسیار دارد:
آگاه باش که داستان خواندن و شنیدن، سود و اثرهای زیادی برای انسان دارد.
اوّل آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود.
فایدهی نخست این است که انسان از زندگی و سرگذشت مردمان گذشته آگاه میشود.
دویم آنکه چه عجایب بشنود، نظر او به قدرت الهی، گشاده گردد.
دومین فایده این است که وقتی انسان از شگفتیهای آفرینش بشنود، نگاهش به توانایی خداوند بازتر میشود.
سیُم، چون محنت و شدّت گذشتگان شنَوَد، داند که هیچکس از بندِ محنت آزاد نبوده است، او را تسلّی باشد.
سومین فایده این است که وقتی سختیها و رنجهای گذشتگان را بشنود، میفهمد هیچکس بیدرد و بیمشکل نبوده است و همین به او آرامش میدهد.
چهارم، چون زوال مُلک و مال سلاطین گذشته شنود، دل از مال دنیا و دنیا بردارد و داند که با کس، وفا نکرده و نخواهد کرد.
چهارمین فایده این است که وقتی نابودی پادشاهان و ثروتهایشان را بشنود، دلبستهی دنیا نمیشود و درمییابد که دنیا به هیچکس وفادار نبوده و نخواهد بود.
پنجم، عبرت بسیار و تجربهی بیشمار او را حاصل شود.
پنجمین فایده این است که پندها و تجربههای فراوانی به دست میآورد.
و خدای تعالی با حضرت رسول ( ص) میگوید: «ا ی محمّد، ما از قصّه های رسولان و خبرهای پیغمبران، بر تو می خوانیم. آنچه بدان، دل را ثابت گردانیم و فایده های کلّی تو را حاصل گردد». (قرآن کریم، سورهی هود، آیهی ۱۲۰ .)
خدای بزرگ به پیامبر اسلام میفرماید: «ای محمّد، ما داستانهای پیامبران را برای تو بازگو میکنیم تا دل تو آرام و استوار شود و بهرههای فراوانی به دست آوری.»
پس معلوم شد که در قصّه های گذشتگان، فایده ای هست و خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایده رسد. اگر پرسند که قصّه خوانی، چند نوع است؟ بگوی دو نوع: اوّل حکایت گویی و دویم نظم خوانی.
پس روشن میشود که در داستانهای گذشتگان، سود فراوان نهفته است و خواننده، گوینده و شنونده همگی بهرهمند میشوند. اگر بپرسند چند نوع قصّهگویی وجود دارد، بگو: دو نوع است؛ یکی حکایتخوانی و دیگری خواندن شعر.
اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است؟ بگوی: اوّل آنکه قصّه ای که ادا خواهد کرد، باید که بر اُستاد خوانده باشد و با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند.
اگر بپرسند که قصهگویان چه آدابی دارند، بگو: نخستین ادب آن است که پیش از نقل حکایت، آن را نزد استادی بخواند و چند بار تمرین کند تا در هنگام گفتن دچار مشکل نشود.
معنی صفحه ۱۰۲ فارسی ششم
دویم آنکه چُست و چالاک، به سخن درآید و خام نباشد.
دومین ادب این است که قصهگو هنگام سخن گفتن پرتوان و مسلط باشد و خام و ناپخته سخن نگوید.
سیُم باید که داند که جماعت، لایق چه نوع سخن است، بیشتر، از آن گوید که مردم، راغب آن باشند.
سوم این است که بداند شنوندگان چه نوع سخنی را شایسته و مناسب میدانند و بیشتر دربارهی همان موضوعی سخن بگوید که مردم علاقه دارند.
چهارم، نثر را وقت وقت، به نظم آراسته گرداند که بزرگان گفته اند: نظم در قصّه خوانی چون نمک است در دیگ؛ اگر کم باشد، طعام بی مزه بوَد و اگر بسیار گردد شور شود. پس اعتدال، نگاه باید داشت.
چهارم اینکه گاهی نثر خود را با شعر بیاراید؛ زیرا بزرگان گفتهاند شعر در قصهگویی مانند نمک در غذاست؛ اگر کم باشد، قصه بیروح میشود و اگر زیاد باشد، دلزده میگردد. پس باید میانهروی را رعایت کرد.
🔹 آرایه ادبی: «نظم در قصّهخوانی چون نمک است» → تشبیه.
پنجم، سخنانِ محال و گزاف نگویند که در چشم مردم، سَبُک شود.
پنجم اینکه سخنان بیهوده، غیرممکن و بزرگنماییشده نگوید؛ زیرا در نگاه مردم بیاعتبار میشود.
اگر پرسند که آداب نظم خوانی چند است؟
اگر بپرسند شعرخوانی چه آدابی دارد:
بگوی: اوّل آنکه به آهنگ خواند.
نخست اینکه شعر را با آهنگ و وزن درست بخواند.
دویم، سخن را در دلِ مردم بنشاند.
دوم اینکه شعر را تأثیرگذار و دلنشین بخواند تا در دل مردم جای گیرد.
سیُم، اگر بیتی مشکل پیش آید، شرح آن با حاضران بگوید.
سوم اینکه اگر بیتی دشوار بود، معنای آن را برای شنوندگان توضیح دهد.
چهارم، چنان نکند که مُستَمِع، مَلول گردد.
چهارم اینکه شعر را طوری نخواند که شنوندگان خسته یا دلزده شوند.
پنجم، صاحب آن نظم را در اوّل یا در آخر، یاد کند و فاتحه و تکبیر گوید.
پنجم اینکه نام شاعر شعر را در آغاز یا پایان یاد کند و برای شادی روح او فاتحه بخواند.
معنی کلمات درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
واژهها | معنی ساده | واژهها | معنی ساده |
---|---|---|---|
احوال | حالات و سرگذشتهای مختلف | چست | تند، چالاک و پرانرژی |
عجایب | چیزهای شگفت و غیرعادی | خام | بیتجربه و ناپخته |
گشاده | باز، گسترده و پهن | لایق | سزاوار و شایسته |
محنت | رنج و سختی | راغب | مایل و علاقهمند |
شدت | سختی و دشواری | نثر | نوشتهای غیر از شعر |
بند | طناب یا ریسمان | رح | توضیح دادن |
تسلی | آرامش دادن و کم کردن غم | مستمع | شنونده |
زوال | نابودی و از بین رفتن | ملول | اندوهگین و آزرده |
ملک | کشور یا فرمانروایی | فاتحه | آغاز یا شروع کار |
سلاطین | پادشاهان | تکبیر | «الله اکبر» گفتن |
عبرت گرفتن | پند گرفتن | وقت وقت | گاهی، هر از چند گاه |
بیشمار | بسیار زیاد | آراسته | مرتب و منظم |
تعالی | بلندمرتبه و برتر | طعام | غذا |
رسولان | پیامبران و فرستادگان | دیگ | ظرف بزرگ پخت غذا |
ثابت | استوار و پابرجا | اعتدال | میانهروی |
حکایت | داستان یا سرگذشت | محال | کار نشدنی و غیرممکن |
نظم | شعر و سخن موزون | گزاف | لاف یا سخن دروغ |
ادا کردن | انجام دادن یا بیان کردن | سبک | پست و بیارزش |
بر | کنار یا نزد | آداب | رسوم و عادات |
فرو نماند | درمانده و ناتوان نشود |
هم خانواده درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
واژه | همخانوادهها | نمونه جمله |
---|---|---|
تسلی | تسلیت | او برای آرامش دادن به دوستش، سخن تسلیبخش گفت. |
جماعت | جمعیت، مجمع، مجموع، جمع | در میدان، جماعت زیادی گرد آمده بودند. |
سلاطین | سلطان، سلطنت | سلاطین گذشته هر یک شیوهای در حکومت داشتند. |
رسولان | رسول، ارسال، رسالت | رسولان الهی مردم را به نیکی و راستی دعوت کردند. |
تعالی | علی، عالی، متعالی | انسان باید در مسیر تعالی قدم بردارد. |
اعتدال | عادل، متعادل، معتدل، عدالت | در زندگی اعتدال بهترین راه است. |
راغب | مرغوب، رغبت | او راغب به یادگیری زبانهای جدید است. |
مستمع | سمع، استماع، مستمعین | مستمع با دقت به سخنان خطیب گوش میداد. |
فاتحه | فتح، فتوح، افتتاح | این کار تازه فاتحهای بر آغاز راه بود. |
تکبیر | مکبر، اکبر، کبری | مردم با صدای بلند تکبیر گفتند. |
اندیشه | اندیشمند، بیندیش، اندیشمندان، اندیشیدن | اندیشه درست، راه آینده را روشن میکند. |
سخن | سخنان، سخنور، سخنوران، سخنوری | سخن نیکو بر دلها مینشیند. |
راستی | راست، راستگو، راستان | راستی و صداقت پایهی اعتماد است. |
فروغ | فروغی، فروغمند | فروغ خورشید زمین را روشن کرد. |
گشاده | گشایش، گشوده | درِ مسجد همیشه گشاده بود. |
دروغ | دروغگو، دروغین | دروغ گفتن اعتماد را از بین میبرد. |
متضاد ( مخالف) درس شانزدهم فارسی ششم آداب مطالعه
واژه | مخالف | نمونه جمله |
---|---|---|
گذشتگان | ≠ آیندگان | تجربهی گذشتگان برای آیندگان درس بزرگی است. |
محنت | ≠ آسایش | بعد از محنتهای بسیار، مردم به آسایش رسیدند. |
تسلّی | ≠ آزردن | سخن مهربان تسلّی میدهد ولی کلام تند آزرده میکند. |
زوال | ≠ هستی | هرچه در دنیا هست، روزی به زوال میرود؛ جز هستی خداوند. |
ثابت | ≠ سست، بیدوام | دوست واقعی ثابتقدم میماند و سست نمیشود. |
تعالی | ≠ تنزّل | با علم و اخلاق به سوی تعالی میرویم، نه تنزّل. |
جماعت | ≠ فرد | قدرت جماعت بیشتر از یک فرد است. |
اعتدال | ≠ افراط، تفریط | در خوردن و آشامیدن باید اعتدال داشت، نه افراط و تفریط. |
محال | ≠ ممکن | کار محال شدنی نیست، اما کار ممکن تلاش میخواهد. |
کژی | ≠ راستی، درستی | راه کژی انسان را گمراه میکند ولی راستی نجاتبخش است. |
کاستی | ≠ فزونی | کاستی علم با مطالعه جبران میشود و به فزونی میرسد. |
هیچ | ≠ همه | هیچ چیزی به تنهایی کامل نیست، همه با هم کامل میشوند. |
گریست | ≠ خندید | کودک گریست اما مادر با نوازش او را خنداند. |
دروغ | ≠ صداقت، راستی | دروغ اعتماد را میشکند ولی صداقت دلها را نزدیک میکند. |
ستمکار | ≠ درستکار، عادل | ستمکار سرانجام شکست میخورد و درستکار پیروز میشود. |
دشمن | ≠ دوست | دشمن کینه میکارد، ولی دوست محبت. |