نامه ای به مادر مرحومم + متن فوق احساسی و جانسوز برای مادر فوت شده
4 روز پیش
14 دقیقه قبل خوانده شده
نامه ای به مادر مرحومم
در این مطلب، مجموعهای از نوشتههای احساسی و جانسوز درباره غم از دست دادن مادر گردآوری شده است. اگر به دنبال کلماتی برای بیان دلتنگی عمیق خود هستید، این متنها میتوانند مرهمی برای قلب اندوهگین شما باشند. ازنامه ای به مادر مرحومم گرفته تا متن فوق احساسی و جانسوز برای مادر فوت شده، همه این نوشتهها با عشق و اندوه نگاشته شدهاند تا احساسات بیپایان فرزند نسبت به مادر آسمانیاش را بازتاب دهند.
نبود مادر، زخمی است که هیچگاه التیام نمییابد و جای خالیاش در تمام لحظات زندگی احساس میشود. این نوشتهها تلاشی است برای بیان این درد عمیق، برای مرور خاطراتی که دیگر تکرار نمیشوند و برای زنده نگهداشتن یاد کسی که همیشه در قلبمان جاودانه خواهد ماند. 🖤
چگونه بنویسم وقتی هر کلمهای که بر زبان میآورم، بغضی سنگین در گلویم مینشیند؟ چگونه بگویم که نبودنت چقدر سخت است، که دنیا بعد از تو دیگر همان دنیای قبل نیست؟ از وقتی رفتی، همه چیز رنگ غم گرفته، هیچچیز مثل گذشته نیست، و من هر روز بیشتر از قبل جای خالیات را حس میکنم.
مادرم، تو تنها یک مادر نبودی، تو پناهگاه من بودی، سایهای که همیشه روی سرم حس میکردم، آرامشی که هیچچیز در این دنیا جای آن را نمیگیرد. هنوز صدای مهربانت در گوشم زنده است، هنوز دستهایت را که روزی نوازشم میکردند، حس میکنم. هنوز چشمهایم، میان شلوغی این دنیا، به دنبال نشانی از تو میگردد. اما حقیقت تلختر از آن است که بتوانم بپذیرم… دیگر نیستی، و من ماندهام با دلتنگیای که پایانی ندارد.
مادر عزیزم، کاش میتوانستم فقط یکبار دیگر در آغوشت بگیرم، کاش میتوانستم یکبار دیگر دستانت را ببوسم و به تو بگویم که چقدر دوستت دارم. حالا که رفتهای، هر لحظه و هر ثانیهام پر شده از حسرتی که هیچگاه از بین نخواهد رفت.
میدانم که در جایی بهتر آرام گرفتهای، میدانم که دیگر دردی احساس نمیکنی، اما من هنوز در این دنیای بیرحم، با خاطراتت نفس میکشم. کاش بدانی که چقدر دلم برایت تنگ شده است، کاش خوابی برایم بفرستی تا لحظهای دیگر تو را ببینم، صدایت را بشنوم، و برای یک لحظه هم که شده، این دل بیقرارم آرام بگیرد.
مادرم، تو همیشه در قلبم زندهای…
روحت شاد و آرام، تا همیشه در کنارم هستی.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
نامه ای به مادر مرحومم (2)
مادر مهربانم،
چقدر سخت است نوشتن برای کسی که دیگر در کنارم نیست، برای مهربانترین فرشتهای که دستهایش دیگر نوازشم نمیکنند، صدایش دیگر آرامشم نمیدهد، و نگاهش دیگر پناه چشمهای خستهام نیست. چقدر سخت است که با خاطراتت زندگی کنم، بیآنکه امیدی به بازگشتت داشته باشم.
مادر، از روزی که رفتی، دنیای من دیگر همان دنیای قبل نیست. جای خالیات در هر لحظه از زندگیام حس میشود، در صبحهایی که دیگر با صدای تو بیدار نمیشوم، در شبهایی که دیگر دعای آرامشبخش تو را نمیشنوم. دلم برای آغوشت تنگ شده، برای گرمای دستهایت، برای نگاه پر از عشق و آرامشت.
میدانم که در جایی بهتر از این دنیا آرام گرفتهای، اما این دلِ بیقرار هنوز هم در حسرت تو میتپد. کاش میشد فقط یکبار دیگر تو را ببینم، صدایت را بشنوم و به تو بگویم که چقدر دوستت دارم. کاش میشد تمام روزهایی که کنارم بودی را دوباره تجربه کنم و بیشتر از همیشه قدردان بودنت باشم.
مادر عزیزم، گرچه جسمت دیگر در کنارم نیست، اما تو را در تکتک لحظههایم حس میکنم. در لبخندهایی که دیگر نیمهکاره ماندهاند، در اشکهایی که بیاختیار میریزند، در خاطراتی که هرگز فراموش نخواهند شد. تو در قلب من جاودانهای، تا همیشه…
روحت شاد و آرام، مادرم، همیشه به یادت هستم.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
نامه ای به مادر مرحومم (3)
مامان مهربانم،
چقدر سخت است که برایت نامه بنویسم، وقتی میدانم دیگر هرگز آن را نخواهی خواند. چقدر سخت است که اسمت را روی کاغذ بیاورم، بدون اینکه بتوانم نگاه مهربانت را ببینم و دستانت را در دستانم بگیرم. از وقتی که رفتی، همه چیز تغییر کرده، انگار دنیا برایم کوچکتر و تاریکتر شده است. دیگر هیچچیز مثل گذشته نیست، و من هر روز جای خالیات را بیشتر از قبل حس میکنم.
مامان، دلم برای لحظههایی که با تو بودم تنگ شده، برای حرفهایت، برای بوسههای گرمت، برای نوازش دستان مهربانت. تو تنها مادرم نبودی، تو بهترین دوستم، محرم رازهایم، تکیهگاهم در تمام لحظات زندگی بودی. حالا که نیستی، به هر چیزی که نگاه میکنم، خاطرات تو را در آن میبینم. به عطر گلهایی که دوست داشتی، به لباسهایی که هنوز بوی تو را میدهند، به صندلیای که همیشه روی آن مینشستی.
کاش میتوانستم یکبار دیگر تو را ببینم، یکبار دیگر در آغوشت پناه بگیرم و بگویم که چقدر دوستت دارم. چقدر نیاز دارم که کنارم باشی، دستم را بگیری و مثل همیشه به من بگویی که همه چیز درست میشود. اما حالا، باید بدون تو ادامه بدهم، باید خودم را به آغوش خاطرات بسپارم و با یادت زندگی کنم.
مامان عزیزم، تو همیشه در قلبم هستی، در هر لبخندم، در هر اشکم، در هر قدمی که برمیدارم. همیشه کنارم خواهی ماند، حتی اگر دیگر نتوانم صدایت را بشنوم. روحت شاد، فرشته مهربان زندگیام…
با تمام عشق و دلتنگی، دخترت که همیشه به یادت است.
نامه ای به مادر مرحومم (4)
مامان مهربانم،
چگونه بپذیرم که دیگر نیستی؟ چگونه باور کنم که دیگر نمیتوانم صدایت را بشنوم، دستانت را در دستانم بگیرم و در آغوشت آرام بگیرم؟ هر روز که میگذرد، جای خالیات بیشتر از قبل حس میشود، و من هنوز هم گاهی بیاختیار اسمت را صدا میزنم، انگار که با یک معجزه، دوباره پاسخم را بدهی…
مامان، زندگی بدون تو سخت شده است. همه چیز تغییر کرده، اما چیزی درون من هنوز همان دختر کوچک توست که وقتی غمگین میشد، به تو پناه میآورد. اما حالا پناهم کجاست؟ چه کسی میتواند مثل تو دردهایم را بشنود، اشکهایم را پاک کند، و با یک نگاه، آرامم کند؟
هنوز هم وقتی وارد خانه میشوم، ناخودآگاه به دنبال نشانی از تو میگردم. هنوز هم وقتی غروب میشود، دلم میخواهد کنار تو بنشینم و از روزم برایت بگویم. اما سکوت تلخی که جای خالیات را پر کرده، هر بار قلبم را بیشتر از قبل میشکند…
مامان عزیزم، اگر جایی آن بالا مرا میبینی، بدان که دلتنگت هستم. بدان که هیچچیز و هیچکس نمیتواند جای تو را در قلبم بگیرد. تو همیشه با منی، در تکتک خاطراتم، در لحظههایی که نامت را زمزمه میکنم، در اشکهایی که بیاختیار میریزند.
دوستت دارم تا ابد…
دخترت که همیشه به یادت است.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
متن فوق احساسی و جانسوز برای مادر فوت شده
مادر مهربانم،
از کجا بگویم؟ از کدام درد، از کدام دلتنگی، از کدام بغضی که شب و روز گلویم را میفشارد؟ از لحظهای که رفتی، دنیا برایم تاریک شد، بیروح شد، بیمعنا شد. هیچ چیز مثل قبل نیست، هیچ خندهای از ته دل نیست، هیچ آرامشی وجود ندارد. هر روز با جای خالیات دست و پنجه نرم میکنم، با خاطراتی که قلبم را هزار بار در روز میشکنند.
مامان، دلم میخواهد صدایت را بشنوم، بگویی که همه چیز خوب میشود، که کنارم هستی، که هنوز مراقبمی. اما این سکوت سرد، این تنهایی بیرحم، هیچ جوابی ندارد. چقدر سخت است که دیگر دستانت را نمیتوانم بگیرم، که دیگر چشمانت را نمیتوانم ببینم، که دیگر هیچوقت با شنیدن صدای تو آرام نخواهم شد.
هر جا که میروم، حس میکنم هنوز هستی. هنوز لباسهایت در کمد مانده، هنوز رد پایت در خانه حس میشود، هنوز انگار حضورت را میتوان لمس کرد. اما هر چه دست دراز میکنم، چیزی جز حسرت نصیبم نمیشود.
مادر عزیزم، تو برایم زندگی بودی، امید بودی، نفس بودی. حالا که نیستی، انگار دنیا رنگ باخته، انگار هیچچیز معنای قبل را ندارد. چقدر سخت است ادامه دادن، چقدر سخت است بیدار شدن و دانستن اینکه دیگر تو را ندارم…
دلم میخواهد فقط یک بار دیگر ببینمت، فقط یک بار دیگر در آغوشت بگیرم، فقط یک بار دیگر بگویم که چقدر دوستت دارم، چقدر نبودنت آزارم میدهد، چقدر هنوز هم مثل کودکیام به تو محتاجم. اما تو رفتهای… و من ماندهام با دلی که دیگر هیچوقت آرام نخواهد شد.
مامان، همیشه در قلبم هستی، همیشه کنارمی… اما چقدر دلم میخواهد که این فقط یک خواب باشد، و وقتی بیدار شوم، باز هم تو را داشته باشم… 💔
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
متن دلتنگی برای مادر فوت شده
مادر مهربانم،
نمیدانم چطور باید از دلتنگیام برایت بگویم، از روزهایی که بدون تو گذشتند، از شبهایی که در حسرت شنیدن صدایت بیدار ماندم، از لحظاتی که نبودنت را بیشتر از همیشه حس کردم. نمیدانم چطور باید باور کنم که دیگر هرگز تو را نخواهم دید، که دیگر دستانت را نمیتوانم در دستانم بگیرم، که دیگر هیچوقت آن لبخند آرامشبخش و صدای مهربانت را نخواهم شنید.
مادر، از روزی که رفتی، دنیا دیگر برایم مثل قبل نیست. دیگر هیچچیز طعم و رنگ گذشته را ندارد. همه چیز تغییر کرده، همه چیز بیروح و سرد شده است. هنوز هم گاهی با خودم میگویم که این فقط یک کابوس است، که هر لحظه ممکن است در را باز کنم و تو را ببینم، اما هر روز که میگذرد، بیشتر درک میکنم که این نبودن، این جای خالی، برای همیشه است…
مامان جان، دلم برای همه چیزت تنگ شده است. برای بوسههای گرمی که پیشانیام را نوازش میکرد، برای دستانت که همیشه مأمنی برای آرامش من بودند، برای نگاهت که با یک چشمک، تمام خستگی دنیا را از دلم بیرون میکرد. دلم برای صدایت تنگ شده، برای لحظههایی که اسمم را صدا میزدی و دنیایم را پر از نور میکردی. دلم برای خندههایت تنگ شده، برای گرمای حضورت، برای خانهای که حالا بدون تو فقط دیوارهایی سرد و بیجان است.
مادرم، جای خالیات در همه جا حس میشود. وقتی کسی صدایم میزند، ناخودآگاه دلم میلرزد، انگار که شاید تو باشی. وقتی سفرهای پهن میشود، هنوز چشمهایم دنبال تو میگردد که کنارم بنشینی و غذایم را با مهر و محبت برایم آماده کنی. وقتی بیمار میشوم، هنوز هم منتظر دستی هستم که بر پیشانیام بگذارد و بگوید: “نترس عزیزم، من اینجا هستم.” اما تو نیستی… و هیچچیز این جای خالی را پر نمیکند.
مامان جان، نمیدانم بعد از رفتنت چطور هنوز نفس میکشم. نمیدانم این قلب شکسته چطور هنوز میتپد، وقتی تو دیگر در این دنیا نیستی. هر روز که میگذرد، دلتنگیام بیشتر میشود، نبودنت را بیشتر حس میکنم، بیشتر درک میکنم که چقدر برایم مهم بودی، چقدر بودنت برایم یک دنیا ارزش داشت، و حالا که رفتهای، چقدر بیپناه و تنها شدهام.
اما میدانم که هنوز هم جایی آن بالا، در میان ستارهها، مرا میبینی. میدانم که هنوز هم مثل همیشه حواست به من هست، که هنوز هم دعاهای خیرت همراه من است. میدانم که دیگر دردی نداری، که دیگر رنج نمیکشی، و این تنها چیزی است که اندکی از سوز این دلتنگی میکاهد.
مامان، کاش فقط یک بار دیگر در خوابهایم بیایی، کاش فقط یک بار دیگر دستم را بگیری و بگویی که هنوز کنارمی. دلم یک لحظه آرامش حضورت را میخواهد، یک لحظه نوازش صدایت، یک لحظه از آن عشق بیپایانت که هیچچیز در این دنیا جای آن را پر نخواهد کرد.
دوستت دارم، تا ابد… 💔 روحت شاد، مامانم…
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
دلنوشته و متن برای مادر فوت شده
مادر عزیزم،
چگونه نبودنت را باور کنم وقتی هنوز تمام دنیایم بوی تو را میدهد؟ چگونه بپذیرم که دیگر صدای مهربانت را نخواهم شنید، که دیگر آغوشت پناه دلتنگیهایم نخواهد بود؟ از روزی که رفتی، زندگی چیزی کم دارد… چیزی که هیچچیز و هیچکس قادر به جایگزین کردنش نیست.
مامان، هنوز وقتی دلم میگیرد، چشمهایم ناخودآگاه به سمت در میچرخد، انگار که قرار است از راه برسی، لبخند بزنی و بگویی: “چی شده عزیز دلم؟” اما سکوت خانه پاسخی برای دلتنگیهایم ندارد. هنوز شبها، پیش از خواب، نامت را زمزمه میکنم، شاید که در خوابهایم بیایی، شاید که لحظهای دوباره ببینمت، شاید که این دل بیقرارم آرام بگیرد…
هیچکس در دنیا مثل تو نمیشود، هیچکس نمیتواند مثل تو از ته دل نگرانم باشد، مثل تو دوستم داشته باشد، مثل تو با یک نگاه، تمام غصههایم را بفهمد. حالا که نیستی، چقدر دنیا سرد و بیرحم شده است، چقدر این زندگی بدون تو بیرنگ و بیمعنا شده است…
مادرم، آرام گرفتهای، اما من هنوز در حسرت دیدنت میسوزم. دلم میخواهد فقط یک بار دیگر کنارت بنشینم، دستت را در دستانم بگیرم، و با اشک بگویم که “چقدر دوستت دارم، چقدر به بودنت نیاز دارم.” اما تو رفتهای… و من ماندهام با دلی که هیچگاه آرام نخواهد شد.
روحت شاد مامان عزیزم، تا همیشه در قلبم زندهای… 🖤
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
نامه ای به مادر مرحومم به زبان روان
مامان مهربونم،
نمیدونم چطور باید این همه دلتنگی رو توی کلمات جا بدم. از وقتی که رفتی، دیگه هیچچیز مثل قبل نیست، هیچ چیزی اون گرما و آرامش همیشگی رو نداره. هنوز باورم نمیشه که دیگه صدای مهربونت رو نمیشنوم، دیگه وقتی خستهام، دستات رو روی سرم حس نمیکنم، دیگه هیچوقت نمیتونم بیام و توی آغوشت آروم بگیرم…
مامان، دلم برات تنگ شده، تنگ شده برای خندههات، برای دعاهات، برای حرفایی که همیشه باعث میشد احساس کنم هیچ غمی توی دنیا نیست. میدونی، هنوز هم وقتی یه چیزی ناراحتم میکنه، ناخودآگاه میخوام بیام پیشت، حرف دلمو بهت بگم… اما بعدش یادم میافته که نیستی، و این لحظه از هزار بار مردن سختتره.
همه میگن که “زمان همهچیز رو درست میکنه” ولی نمیدونن که نبودن تو یه زخمیه که هیچوقت خوب نمیشه. هر جا میرم، یه چیزی منو یاد تو میندازه… اون آهنگی که دوست داشتی، اون عطری که همیشه میزدی، اون چاییهایی که برام درست میکردی و میگفتی: “بخور عزیزم، خستگیت در بره.”
مامان، کاش فقط یه بار دیگه ببینمت، فقط یه بار دیگه دستمو بگیری و بگی که “همهچی خوب میشه.” کاش بدونی که چقدر نبودنت اذیتم میکنه، که چقدر این دنیا بدون تو بیمعنا شده. ولی میدونم که هنوزم کنارمی، هنوزم مثل همیشه حواست به من هست، از یه جایی اون بالا، داری نگاهم میکنی…
روحت شاد مامانم، هیچوقت از یادم نمیری… 🖤
متن دلتنگی دختر برای مادر
گاهی دلم میخواهد همه روز را با تو حرف بزنم مادر. نبودنت مثل سکوتی سنگین روی خانه نشسته و هر گوشه ای از زندگی ام بوی تو را میدهد. دلم برای صدای آرامت و نگاه پر از مهرت تنگ شده است.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
مادر عزیزم، وقتی خسته میشوم فقط یک آرزو دارم؛ اینکه دست هایت را بگیرم و کنار تو آرام شوم. هیچ کسی جای تو را برایم پر نمیکند. دلم میسوزد وقتی به یاد می آورم دیگر نمیتوانم به آغوش گرمت پناه ببرم.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
دلم تنگ است برای لحظه هایی که با تو میخندیدم. برای سفره ای که همیشه با عشق پهن میکردی. برای آن نصیحت های ساده ات که راه زندگی را روشن میکرد. کاش زمان برمیگشت و باز هم در کنارت مینشستم.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
مادر مهربانم، نبودنت زخمی است که هیچ وقت خوب نمیشود. هر بار که نامت را میشنوم قلبم میلرزد. تو فقط مادرم نبودی، تو همه دنیای من بودی. هر روز که میگذرد بیشتر میفهمم چقدر دلتنگت هستم.
🖤😢💔🕊️🕯️🌹👩👧🙏
مادر جونم، هر وقت دلم میگیره اولین کسی که یادم میاد تویی. دلم میخواد صدا و خنده هات رو دوباره بشنوم. نبودنت خیلی سخته برام. 💔
مامان مهربونم، میدونی دلتنگی یعنی چی؟ یعنی من هر روز هزار بار توی ذهنم صدات میکنم و جواب نمیاد. دلم پر میشه از بغض وقتی یادت میوفتم. 😢
مامان، دلم تنگ شده برای دستات، برای نگاهت، برای اون لحظه هایی که کنارت همه چیز راحت میشد. بدون تو زندگی یه جور دیگه است. 🌹
مادر نازنینم، هر روز بیشتر میفهمم که چقدر بهت احتیاج داشتم. هر چقدر بزرگ میشم جای خالیت رو بیشتر حس میکنم. دلم برات پر میشه هر لحظه.
دلنوشته دختر به مادر آسمانی
مامان نازنینم، نبودنت یه خلأ بزرگ توی زندگی منه. هر روز صبح که بیدار میشم، دلم میخواد صدات رو بشنوم و ببینم مثل همیشه با لبخند میگی «صبح بخیر دخترم». اما فقط سکوت میمونه و یه دلتنگی سنگین. هیچ کس جای تو رو نمیگیره، هیچ آغوشی شبیه آغوش تو نیست. وقتی خسته میشم یا دلم میگیره، ناخودآگاه ذهنم میره سمت تو. تو همیشه تنها کسی بودی که بدون اینکه چیزی بگی، منو آروم میکردی. دلم خیلی برای اون آرامش از دست رفته تنگ شده. 💔
مامان مهربونم، میدونی وقتی میگن «مادر ستون خونهس» یعنی چی؟ یعنی وقتی نباشی، همه چیز میریزه به هم. من هر روز اینو با تمام وجود حس میکنم. نبودنت منو شکننده کرده. با اینکه سعی میکنم قوی باشم و مثل خودت محکم ادامه بدم، ولی دلم پیش تو گیره. هر کاری میکنم، هر موفقیتی که به دست میارم، فقط میخوام یه لحظه کنارت باشم و ببینم به من افتخار میکنی. اما هر بار یادت میوفته و اشکم در میاد. 🌹
مامان آسمونی من، میدونی سختترین قسمت زندگی بدون تو چیه؟ اینه که نمیتونم درد و دل کنم باهات. همیشه وقتی دنیا روم سنگین میشد، فقط بهت میگفتم و تو با چند تا جمله ساده دلمو سبک میکردی. حالا هزار بار با خودم حرف میزنم، با عکسهات، با خاطراتت… انگار همه چیز یاد تو رو زنده میکنه. حتی عطر گلها یا بوی غذاهایی که دوست داشتی، منو میبره به لحظههایی که بودی. کاش فقط یه بار دیگه میتونستم دستات رو ببوسم. 🕊️
مامان عزیزم، نبودنت به من یاد داد زندگی چقدر کوتاه و بیرحم میتونه باشه. هر وقت بهت فکر میکنم، دلم پر میشه از حسرت. میگم کاش بیشتر حرف زده بودم باهات، کاش بیشتر وقت گذاشته بودم، کاش بیشتر بوسیدمت. ولی دیگه هیچ کدوم از اون «کاشها» برنمیگردن. فقط مونده یه دلتنگی همیشگی و یه عشق بیپایان به تو. تو برای همیشه توی قلب منی، حتی اگر جسمت دیگه کنارم نباشه. ✨💞
دلنوشته جای خالی مادر
مامان جون، جای خالیت یه چیزی نیست که بشه بهش عادت کرد. هر روز صبح وقتی چشمامو باز میکنم، اولین فکری که میاد توی ذهنم اینه که تو دیگه اینجا نیستی. دلم میخواد بیام توی آشپزخونه و ببینم مثل همیشه با لبخند مشغول درست کردن صبحونهای، ولی فقط سکوت خونه جوابم رو میده. نبودنت یه دردیه که هیچ وقت کم نمیشه.
🌹💔🕊️😢
مامان مهربونم، هر بار که چیزی خوشحالم میکنه، دلم میخواد زنگ بزنم بهت و برات تعریف کنم. هر بار که دلم میگیره، دلم میخواد بیام بغلت و همه چیزو برات بگم. اما حالا فقط باید با عکسهات حرف بزنم. این خالی بودن، این بیجوابی، قلبمو میسوزونه. جای خالیت همه لحظههای شیرین زندگیمو نیمه کرده.
🌹💔🕊️😢
مامان عزیزم، خونه بدون تو دیگه خونه نیست. دیوارها هم انگار میدونن که دیگه صدای خندههات رو نمیشنون. همه چیز سرد و بیروح شده. سفرهای که میچیدی، بوی غذای خونگیت، حتی دعواهای مهربونانهت… همه شون فقط یه خاطره شدن. جای خالیت همیشه پیش چشممه، مثل یه زخمی که هیچ وقت خوب نمیشه.
🌹💔🕊️😢
مامان جونم، میدونی سختترین قسمت نبودنت چیه؟ اینه که هر چی بزرگتر میشم بیشتر میفهمم چقدر بهت نیاز داشتم. هر بار که تصمیم سختی میگیرم، هر بار که دلم پر میشه، هر بار که به بنبست میخورم… نبودنت رو با همه وجود حس میکنم. انگار دنیا یه تکهشو از من گرفته. تو همیشه قلب منی، حتی اگر دیگه کنارم نباشی.
متن سنگین برای مادر فوت شده
مادرِ عزیزم، هر روز نبودنت مثل باری سنگین روی شانههایم مینشیند. خانه همان خانه است، اما بیحضورت دیگر هیچچیز گرما ندارد. صدایت هنوز در گوشم میپیچد، لبخندت هنوز در قاب نگاه من جا مانده، اما دستانت را دیگر نمیتوانم لمس کنم.
میگویند زمان زخم را التیام میدهد، اما من هر روز بیشتر میفهمم که جای تو پرشدنی نیست. نبودنت مثل خلأیی است که حتی سالها هم نمیتوانند پر کنند.
مادر، دلم برای دعای خیرت تنگ شده، برای بوسههای آرامت، برای نگاه پرمهر و خستگیناپذیرت. کاش یکبار دیگر میتوانستم سرت را روی شانههایم بگذارم و بگویم: «آرام باش، من اینجام.»
روحت آرام، مادرم… تو همیشه زندهای در قلب من، در هر تپش، در هر نفس.
*******************
مادر جان، از وقتی رفتی هیچچیز مثل قبل نیست. دنیایم تاریکتر شده، انگار خورشید با تو غروب کرد. هنوز هر شب قبل از خواب، بیاختیار به تو فکر میکنم و اشکهایم بیصدا روی بالش میچکند.
چقدر دلم برای صدای آرامت تنگ شده، برای دستهایی که همیشه پناه من بودند. هیچکس جای تو را پر نکرد و نخواهد کرد.
رفتی و یک دنیا حرف نگفته در دلم ماند… اما مطمئن باش همیشه به یاد تو نفس میکشم و هر دعا و آه من راهی آرامگاه ابدی تو میشود.
مادر، آرام بخواب… من اما با داغ نبودنت هر روز از نو میمیرم.
*******************
مادر عزیزم… از وقتی رفتی، دنیای من رنگ دیگری گرفت؛ رنگی از غم و تنهایی. دخترت دیگر مثل قبل نمیخندد، لبخندهایم خاک گرفتند کنار قاب عکسی که هر شب با اشکهایم خیس میشود. من هنوز همان دختر کوچک توام، همان که در آغوش مهربانت دنیا را امنترین جا میدید. حالا اما میان این همه آدم، تنهاترینم. هر گوشهی خانه بوی حضورت را میدهد، اما وقتی برمیگردم کسی نیست که صدایم کند «دخترم». نبودنت زخمی است که هر روز تازهتر میشود، زخمی که هیچکس مرهمش نیست. مادر، دخترت خسته است از این همه بغض فروخورده، از این همه شب بیخوابی… کاش یک لحظه برمیگشتی، فقط یک لحظه، تا دوباره بخندم و دنیا دوباره برایم روشن شود.