مطالب درسی

معنی کلمات سخت شعر سخن فارسی ششم + جواب خوانش و فهم شعر

معنی کلمات و جواب خوانش و فهم شعر سخن فارسی ششم صفحه ۳۱

در این مطلب از تاپ ناپ ، شعر «سخن» را بیت‌ به‌ بیت معنی میکنیم ، واژه‌ ها و ترکیب‌ های نسبتاً دشوار را توضیح خواهیم داد ، آرایه‌ های ادبی هر بیت را ـ هر جا که لازم بود ـ نشان مدهیم ، هم‌خانواده‌ ها و تقابل‌ های معنایی درونِ متن را استخراج میکنیم ، بخش «خوانش و فهم» صفحهٔ ۳۱ را پاسخ میدهیم و در پایان پیام و نتیجهٔ درس را یک‌جا جمع‌ بندی می کنیم.

عکس شعر سخن فارسی ششم

معنی کلمات شعر سخن

  • سخن: گفتار، حرف.
  • به لطفِ آب: به نرمی و روانیِ آب؛ «لُطف» در این‌جا یعنی لطافت و نرمی.
  • صَواب: درست، بجا.
  • اَرچه: اگرچه.
  • زُلال: پاک و شفاف.
  • مَلال: دلگیری، خستگیِ خاطر.
  • خیزد: برمی‌آید، پدید می‌شود.
  • گُزیده: برگزیده، سنجیده و انتخاب‌شده.
  • دُرّ: مروارید.
  • لاف: خودستایی، فخر‌فروشیِ بی‌جا.
  • چون: مانند، همچون.
  • خِشت: آجر خام/نپخته.
  • پُر توان زد (در «آن خشت بود که پر توان زد»): محکم می‌کوبند/بر آن سخت می‌زنند (اشاره به این‌که چیز کم‌ارزش نیاز به کوبیدن و سروصدا دارد، نه سخنِ ارزشمند).
  • دِماغ‌پَرور: خوش‌بو و خوشایندِ مشام (دل‌پسندِ بینی)، خوش‌عطر.
  • خَرمَن: توده و انبوهِ محصول (جمعِ بسیاری از گیاه/دانه).
  • صد گیاه: کنایه از انبوهِ گیاهانِ گوناگون (در برابرِ «یک دسته گل»).
  • کم گوی: کم حرف بزن (امرِ نصیحتی).
  • جهان شود پُر (در «تا ز اندکِ تو، جهان شود پر»): کنایه از فراگیر شدنِ اثرِ سخنِ اندکِ ارزشمند.

شعر «سخن» ـ معنی هر بیت و آرایه‌های ادبی

بااینکه سخن به لطف آب است
کم گفتن هرسخن صواب است
معنی: سخن، مانند آب، نرم و دلپذیر است؛ با این حال درست آن است که هر سخنی را کوتاه و به‌اندازه بگوییم.
آرایه ادبی: تشبیه «سخن» به «آبِ لطیف»؛ تأکیدِ ایجاز (کم‌گویی).

آب ارچه همه زلال خیزد
ازخوردن پر،ملال خیزد
معنی: اگرچه آب پاک و زلال است، امّا زیاده‌روی در نوشیدن، رنج و دلزدگی می‌آورد؛ همان‌گونه که پرگویی خسته‌کننده است.
آرایه ادبی: مراعات‌نظیر «آب/خوردن»؛ تقابل مفهومی «زلال» و «ملال»؛ نتیجه‌گیری تمثیلی دربارهٔ پرگویی.

کم گوی و گزیده گوی،چون دُرّ
تا ز اندک تو،جهان شود پر
معنی: کم حرف بزن ولی سنجیده و ناب؛ مانند مروارید. همان اندکِ ارزشمند تو اثر می‌گذارد و بازتابش همه‌جا را پر می‌کند.
آرایه ادبی: تشبیه سخنِ سنجیده به «دُرّ» (مروارید)؛ تقابل «اندک» و «پر»؛ ایجاز حکمی.

لاف ازسخن چو دُرتوان زد
آن خشت بُودکه پُرتوان زد
معنی: اگر سخن چون مروارید باشد، نیازی به لاف و کوبیدن ندارد؛ چیز بی‌ارزش مثل خشت است که برای اثر گذاشتن باید محکم بر آن بکوبند و جنجال راه بیندازند.
آرایه ادبی: استعاره/کنایه: «دُرّ» = سخنِ ارزشمند، «خِشت» = سخنِ بی‌مایه؛ تضادِ ارزشی «دُرّ/خشت».

یک دسته گل دماغ پرور
ازخرمن صدگیاه،بهتر
معنی: یک دسته گلِ خوش‌عطر و دلپذیر از انبوهِ صد گیاهِ بی‌خاصیت ارزشمندتر است؛ یعنی «کیفیت» بر «کمّیت» برتری دارد.
آرایه ادبی: مراعات‌نظیر «گل/گیاه/خرمن/دماغ‌پرور»؛ تقابل «یک» و «صد»؛ تمثیل برای برتری کمِ باکیفیت بر زیادِ بی‌فایده.

هم خانواده های شعر سخت فارسی ششم

سُخن = سخنور، سخنوری
گفتن / گوی = گفتار، گوینده
گُزیده (گزیدن) = گزینش، برگزیدن
لُطف = لطیف، لطافت
آب = آبی، آبدار
خوردن = خوراک، خوردنی
زُلال = زلالی
مَلال = ملالت
جَهان = جهانی
گُل = گلستان، گلزار

مخالف ( متضاد) های شعر سخن فارسی ششم

کَم زیاد
اَندَک بسیار
زُلال کُدر / تیره
مَلال نشاط / شادی
پُر خالی
دُرّ (ارزشمند) خِشت (کم‌ارزش)
لُطف خشونت / بی‌مهری
سُخن سکوت
بِهتر بَدتر
گُل خار

 پیام و نتیجهٔ درس شعر سخن فارسی ششم

پیام شعر «سخن» این است که ارزشِ گفتار به «کم‌گوییِ سنجیده» است نه پرگویی؛ همان‌گونه که اندکی آبِ زلال گواراست اما افراط، ملال می‌آورد. سخنِ ناب باید چون دُرّ، گزیده و اثرگذار باشد و نیازی به لاف و جنجال ندارد؛ یک «دسته‌گلِ دماغ‌پرور» از «خرمنِ صد گیاه» سودمندتر است. پس در گفتگوها، کیفیت را بر کمیت برتری دهیم، روشن و از سرِ لطف سخن بگوییم و هر کلمه را آگاهانه و به‌جا به کار ببریم.

خوانش و فهم (صفحهٔ 31 کتاب درسی) — شعر «سخن»

1- منظور از بیت «کم گوی و گزیده گوی چون در / تا ز اندک تو جهان شود پر» چیست؟

پاسخ: سخنِ کم اما سنجیده، مانند دُرّ ارزشمند است؛ اگر گفتارت ناب و گزیده باشد، همان اندک اثر فراگیر می‌گذارد و قدر می‌بیند. نتیجه: کیفیتِ کلام بر کمّیت آن برتری دارد.

2- با توجّه به نشانه‌گذاری‌ها، بیت زیر را بخوانید. به نظر شما خواندن کدام یک صحیح است؟ با دلیل بیان کنید:

لاف از سخن، چو در توان زد ـ آن خشت بود که، پر توان زد
لاف از سخن چو در، توان زد ـ آن خشت بود که پر، توان زد

پاسخِ درست (بی‌ویرگول‌های مزاحم):

لاف از سخن چو دُرّ توان زد
آن خشت بود که پُرتوان زد

دلیل: «چو دُرّ» نقش صفتی/تشبیهی برای «سخن» دارد؛ میان موصوف و صفت ویرگول نمی‌آید. همچنین «پُرتوان زد» یک گروه فعلی واحد است و جداکردنِ آن با ویرگول نادرست است؛ بنابراین هر دو صورتِ ویرگول‌دار بالا غلط‌اند.

 

قبلی : درک مطلب و دانش زبانی درس سوم فارسی ششم صفحه 29

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا