مطالب درسی

معنی کلمات درس پنجم هفت خان رستم کلاس ششم ✅ هم خانواده و مخالف

در این بخش از تاپ ناپ ، برای درس پنجم «هفت‌ خان رستم» کلاس ششم، معانی کلمات، شعر، واژه‌ های هم‌ خانواده و متضاد را به‌صورت دقیق و آموزشی تهیه کرده‌ایم و همچنین خلاصه‌ ای کامل از محتوای درس به همراه نتیجه‌ گیری از مفاهیم آن ارائه داده‌ ایم تا درک بهتری از موضوع درس برای دانش‌آموزان فراهم شود.

بیت ۱

خروشید و جوشید و برکند خاک / ز سمش زمین شد همه، چاک‌چاک

معنی روان: رخش با خشم و هیاهو پا می‌کوبید؛ چنان سم بر زمین زد که خاک از هم درید و زمین شکاف‌دار شد.
  • مبالغه: شدّت خروش و جوشش و «چاک‌چاک شدنِ زمین».
  • مراعات‌نظیر: خاک، زمین، چاک‌چاک (هم‌خانوادهٔ معناییِ «زمین»).
  • آهنگ فعل‌ها: «خروشید/جوشید/برکند» سرعت و حرکت را القا می‌کند.

بیت ۲

بزد تیغ و بنْداخت از بَر، سرش / فرو ریخت چون رود، خون از بَرَش

معنی روان: رستم تیغ کشید و سر دشمن را از تن جدا کرد؛ خون فراوان مانند رود از پیکرش سرازیر شد.
  • تشبیه: ریزش خون به «رود» (مشبّه=خون، مشبّه‌به=رود).
  • مبالغه: «فرو ریخت چون رود» اغراق در فراوانی خون است.
  • تناسب: «سر/بَر» و «تیغ/خون» هم‌فضا هستند.

بیت ۳

بینداخت چون باد، خَمِّ کمند / سرِ جادو آورد ناگه به بند

معنی روان: کمند را به تندیِ باد پرتاب کرد و بی‌درنگ سرِ جادوگر را با طناب در بند کشید و گرفتار نمود.
  • تشبیه: سرعت انداختنِ کمند به «باد».
  • کنایه: «به بند آوردن» کنایه از اسیر کردن است.
  • قیدِ شتاب: «ناگه» نشان‌دهندهٔ ناگهانی بودنِ عمل.

بیت ۴

میانش به خنجر، به دو نیم کرد / دلِ جادوان، زو پُر از بیم کرد

معنی روان: با خنجر از کمر دو نیمش کرد و دلِ دیگر جادوگران را آکنده از ترس ساخت.
  • مبالغه: «به دو نیم کردن» برای نشان‌دادنِ شدّت ضربه.
  • تناسب: «دل/بیم» و «جادوان/جادو» پیوند معنایی دارند.

بیت ۵

چو رستم بدیدش، برانگیخت اسب / بدو تاخت، مانندِ آذرگُشَسب

معنی روان: همین که رستم او را دید، اسب را به حرکت تند و شتابان واداشت و چون شعلهٔ آذرگُشسب بر دشمن تاخت.
  • تشبیه: یورش رستم به آذرگُشسب (نمادِ تندی و درخشندگی).
  • مبالغه: بزرگ‌نمایی در سرعتِ تاختن.

بیت ۶

سر و گوش بگرفت و یالش دلیر / سر از تن بکندش، به کردارِ شیر

معنی روان: رستم سر و یالِ ارژنگِ دیو را چنگ زد و چون شیری نیرومند، سرِ او را از بدن جدا ساخت.
  • تشبیه: «به کردارِ شیر» نشانِ قدرت و شجاعت.
  • تناسب: سر، گوش، یال، تن (اعضای بدن در یک میدانِ معنایی).

بیت ۷

ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست / یکی پاک جایِ پرستش بَجُست

معنی روان: برای نیایش، تن به پاکی شست و جایگاهی پاکیزه برای عبادت جست.
  • مراعات‌نظیر: شُستن، پاکی، پرستش (حوزهٔ طهارت و نیایش).
  • توازن افعال: «بشست/بجست» آهنگ و قرینه‌سازی دارد.

بیت ۸

از آن پس نهاد از بَرِ خاک، سر / چنین گفت: کاری، داورِ دادگر!

معنی روان: سپس پیشانی بر خاک نهاد و گفت: ای داورِ دادگر!
  • کنایه: «سر بر خاک نهادن» کنایه از سجده و فروتنی.
  • ترکیب وصفی: «داورِ دادگر» (منادا + صفت).

بیت ۹

ز هر بَد، تویی بندگان را پناه / تو دادی مرا، گُردی و دستگاه

معنی روان: پروردگارا! تو پناهِ بندگان از هر بدی هستی و توانِ پهلوانی و شکوه را تو به من بخشیده‌ای.
  • توازی ساخت: «تویی … پناه / تو دادی …» تاکید بر خطاب به خدا.
  • تناسب: «گُردی/دستگاه» هم‌معنایی در حوزهٔ توان و شکوه.

پیام و جمع‌بندی

روایت هفت‌خان، پهلوانیِ همراه با خرد و توکل را نشان می‌دهد: رزم در برابرِ شر، شتاب در کارِ درست، و در پایان، فروتنی و شکرگزاری در پیشگاه خدا. پیروزیِ رستم حاصلِ دلاوری و تدبیر است و استواریِ دل با نیایش کامل می‌شود.

معنی کلمات درس پنجم هفت خان رستم کلاس ششم

خروشید بانگ زد؛ فریادِ بلند برآورد.
جوشید به هیجان آمد؛ به شدّت به حرکت افتاد.
برکَند از جا درآورد؛ کند و جدا کرد.
سُم کفِ پای جانورانی چون اسب.
چاک‌چاک شکاف‌خورده و پاره‌پاره.
بَزد (تیغ) زد؛ تیغ کشید و ضربت وارد کرد.
تیغ شمشیر؛ سلاح بُرندهٔ جنگی.
فرو ریخت سرازیر شد؛ به‌تندی پایین آمد.
رود جویِ پرآب؛ در متن، برای تشبیهِ فراوانیِ خون آمده است.
از بَر از رویِ…، از کنارِ… (جدا کردن از تن).
بینداخت پرتاب کرد؛ انداخت.
کَمَند طنابِ حلقه‌دار برای به‌بندکشیدنِ دشمن یا شکار.
جادو نیرنگ و افسون؛ جادوگر = فریبکارِ افسون‌گر.
ناگه ناگهان؛ بی‌درنگ و فوری.
به بند آورد اسیر کرد؛ در قید و زنجیر انداخت.
میان کمر؛ بخش میانیِ بدن.
خنجر کاردِ جنگیِ کوتاه و بُرنده.
جادوان جادوگران؛ جمعِ «جادو» به معنای افسون‌گران.
بیم ترس؛ هراس.
برانگیخت (اسب) به حرکتِ تند واداشت؛ تاختن را آغاز کرد.
آذرگُشَسب آتشِ تند و درخشان (در متن، نمادِ سرعت و شکوهِ یورش).
یال مویِ بلندِ گردنِ جانورانی چون اسب و شیر.
دلیر شجاع؛ نترس و جسور.
به کردار به‌مانندِ؛ همچون.
نیایش دعا و راز و نیاز با خداوند.
پرستش عبادت؛ بندگی در پیشگاه خدا.
بِجُست جست‌وجو کرد؛ طلب نمود.
سر بر خاک نهاد سجده کرد؛ پیشانی بر خاک گذاشت (کنایه از فروتنی در عبادت).
داورِ دادگر قاضیِ عادل؛ خطاب به خداوندِ منصف.
پناه حمایت و امن؛ جایِ ایمنی‌بخش.
گُردی پهلوانی و دلاوری.
دستگاه شُکوه و توان؛ ساز و برگ قدرت.

هم‌خانواده‌ درس پنجم هفت خان رستم کلاس ششم

جادو جادوگر، جادوان، جادویی، جادوگری
دیو دیوان، دیوسیرت، دیومنش
کمند کمندافکن، کمندانداز، کمندگیر
خنجر خنجری، خنجرزن، خنجرکش
نخجیر نخجیرگاه، نخجیرچی، نخجیرکار
نیایش نیایشگر، نیایشگاه، نیایش‌نامه
پرستش پرستنده، پرستشگاه، پرستیدن
پهلوان پهلوانی، پهلوان‌مآب، پهلوان‌دل
پناه پناهگاه، پناهنده، پناه‌بخش
سپاس سپاس‌گزار، سپاس‌گزاری، سپاس‌نامه
تاخت تاختن، تاخت‌وتاز، یورش (هم‌حوزه)
خروش خروشیدن، خروشان، پرخروش
جوش جوشیدن، جوشان، پرجوش‌و‌خروش
بیم بیمناک، بیمناکی، بیم‌زده
پاک پاکی، پاکیزه، پاکیزگی
داور داوری، داورانه، دادگر (هم‌ریشه با «داد»)

متضاد (مخالف) درس پنجم هفت خان رستم کلاس ششم

بند / اسارت رهایی / آزادی
گرفتار رها / آزاد
پاک ناپاک / آلوده
دیو یزدان / نیکیِ الهی
اهریمنی یزدانی / خدایی
دشمن یار / یاران
بیم دل‌آوری / جسارت
خواب بیداری
نهان / پنهان پدید / آشکار
بد نیک
ترسناک ایمن / آرام
بی‌یاور پناه‌دار / یاوردار

کلمه های املایی درس پنجم فارسی کلاس ششم

کیکاووس، شاهنامه، مازندران، زابُلستان، نخجیر، تیمار، شست‌وشو، چشمه، اژدها، جادوان، جادوگر، ارژنگ، دیوِ سپید، کمند، خنجر، پرخاش، پیکار، برانگیخت، برکند، چاک‌چاک، بنداخت، فرو‌ریخت، فرو‌رفت، می‌نمایاند، رویاروی، رهایی، گرفتار، نیایش، پرستش، داورِ دادگر، یزدان، گُردی، دستگاه، بندگان، پناه، اولاد، رَخش، سُمّ، آذر گُشسب، چنگ، سپاه

خلاصهٔ درس «هفت‌ خان رستم فارسی ششم»: کیکاووس و بزرگان سپاه در مازندران به چنگ دیوان می‌افتند و رستم برای رهایی آنان راهی می‌شود. او در خانِ اوّل با شیر می‌جنگد و به یاری رخش پیروز می‌شود؛ در خانِ دوم از بیابان سخت می‌گذرد، به چشمه می‌رسد، تن می‌شوید و رخش را تیمار می‌کند؛ در خانِ سوم اژدهایی سهمگین بر او می‌تازد که با هشدارهای رخش بیدار می‌شود و اژدها را از پای درمی‌آورد. سپس پس از سپاس و نیایش، در خانِ چهارم جادوگر را با کمند و خنجر از میان برمی‌دارد؛ در خانِ پنجم اولاد را به بند می‌کشد و در خانِ ششم بر ارژنگ دیو چیره می‌شود. سرانجام در خانِ هفتم دیو سپید را شکست می‌دهد، یاران را آزاد می‌کند و فروتنانه به ستایش یزدان می‌ایستد. پیام کلی درس، دلاوری همراه با تدبیر، توکل، و پایداری در گذر از دشواری‌هاست.

نکته: بخش‌های «خودارزیابی»، «سوالات متداول» و «تمرین واژگان» خارج از متن کتاب بوده و صرفاً به‌ صورت نمونه‌ سؤال و تمرین تکمیلی برای یادگیری بهتر ارائه شده‌ اند.

خودارزیابیِ درس

  • رخش در خانِ سوم با هشدارهای پیاپی، رستم را از حملهٔ اژدها آگاه کرد. — درست / نادرست
  • رستم پس از پیروزی بر ارژنگ دیو، نیایش نکرد. — درست / نادرست
  • کمند و خنجر از ابزارهای پیروزی بر جادوگر بودند. — درست / نادرست
  • هدف سفر، رهاییِ کیکاووس و یاران از چنگ دیوان بود. — درست / نادرست
  • «آذرگشسب» نمادِ سرعت و تندیِ یورش رستم آمده است. — درست / نادرست

سوالات متداول

۱) پیام کلی داستان چیست؟
دلاوری همراه با تدبیر و توکل؛ نیروی پهلوانی زمانی تام می‌شود که با سپاس و نیایش همراه باشد.

۲) نقش رخش در کامیابی رستم چیست؟
یارِ هوشیار و هشداردهنده است؛ در بیدار کردنِ رستم هنگام هجوم اژدها نقشی اساسی دارد.

۳) چرا پس از پیروزی‌ها نیایش می‌آید؟
برای شکرگزاری و فروتنی؛ تا پیروزی به غرور نیانجامد و به یاریِ الهی منسوب شود.

۴) کمند و خنجر چه کارکردی دارند؟
کمند برای به‌بندکشیدنِ دشمن و خنجر برای کارِ نهایی در نبرد نزدیک به‌کار می‌رود.

تمرین واژگان (جای‌خالی)

  1. رستم کمند را چون ______ پرتاب کرد و جادوگر را به بند کشید. (باد)
  2. خونِ دشمن چون ______ فرو ریخت. (رود)
  3. پس از پیروزی، رستم برای ______ سر و تن بشست. (نیایش)
  4. رخش با ______ پا، زمین را چاک‌چاک کرد. (سُم)
  5. کیکاووس و بزرگان در ______ گرفتار شده بودند. (مازندران)
  6. رستم بر ______ دیو چیره شد و یاران را رها کرد. (ارژنگ / دیو سپید)
  7. «آذرگشسب» نمادی از ______ و درخشندگی است. (تندی/سرعت)
  8. در متن، «داورِ دادگر» خطاب به ______ آمده است. (خداوند)

قبلی : معنی حکایت علم و عمل فارسی ششم صفحه ۳۶ + به زبان ساده

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا