معنی روان خوانی دروازه ای به آسمان فارسی نهم + کلمات سخت ، خلاصه و آرایه ها
آنچه در این مطلب خواهید دید
خلاصه روان خوانی دروازه ای به آسمان فارسی نهم
درس دروازه ای به آسمان درباره خرمشهر و فداکاری رزمندگان در دوران دفاع مقدس است. نویسنده خرمشهر را شهری میداند که دروازه ای در زمین و دروازه ای در آسمان دارد و تنها دلیران و مؤمنان میتوانند از دروازه آسمانی آن عبور کنند.
در این متن از ایمان و رشادت مردانی چون شهید محمد جهان آرا یاد شده که با روحی عاشورایی در برابر دشمن ایستادند و خرمشهر را به نمادی از مقاومت و ایمان تبدیل کردند.
نویسنده میگوید شهیدان زنده اند و زمان است که ما را با خود برده است. مسجد جامع خرمشهر نماد استقامت و ایمان مردم بود و در دل ویرانی ها نشانه ای از حیات و امید باقی ماند.
این درس نشان میدهد که جنگ تنها میدان نبرد نبود بلکه راهی برای رسیدن به جاودانگی و ایمان راستین بود و یاد شهیدان همواره در دل مردم زنده میماند.
کلمات سخت و آرایه های روان خوانی دروازه ای به آسمان فارسی نهم
با خود میگفتم از دوازدهم مهرماه ۱۳۵۹ چه به یاد داری هیچ آنجا که تو به آن پای مینهادی خرمشهر نبود خونین شهر نیز نبود این شهر دروازه ای در زمین داشت و دروازه ای دیگر در آسمان و تو در جستجوی دروازه آسمانی شهر بودی که به کربلا باز میشد و جز مردان مرد را به آن راه نمیدادند
با خود میگفتم جنگ برپا شده بود تا محمد جهان آرا به آن قافله ای ملحق شود که به سوی عاشورا میرفت
یک روز شهر در دست دشمن افتاد و روزی دیگر آزاد شد پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند
سالها از آن روزها میگذرد و آن جوان بسیجی دیگر جوان نیست جوانی او نیز در شهر آسمانی خرمشهر مانده است
اما آنان که یاد آن مقاومت عظیم را در دل محفوظ داشته اند پیر شده اند و پیرتر کودکان می انگارند که فرصتی پایان ناپذیر برای زیستن دارند اما چنین نیست و بر همین شیوه دهها هزار سال است که از عمر عالم گذشته است فرصت زیستن چه در صلح و چه در جنگ کوتاه است به کوتاهی آنچه اکنون از گذشته های خویش به یاد می آوریم
واژه های مهم
🔹 دروازه ای به آسمان: نماد معنویت و روحانیت
🔹 خونین شهر: ترکیب وصفی مقلوب (شهر خونین) و اسم خاص
🔹 جستجو: اسم مصدر، تلاش برای یافتن
🔹 پندار: خیال، تصور
🔹 میانگارند: مضارع اخباری
🔹 مقربان: نزدیکان خدا
🔹 متوقف: مسند، به معنی پایدار
آرایه های ادبی و نکات دستوری
🔹 دروازه آسمان: استعاره از مقام معنوی و شهادت
🔹 خرمشهر و خونین شهر: تضاد (زیبایی در برابر ویرانی)
🔹 پندار ما این است… اما حقیقت آن است…: تضاد مفهومی
🔹 به سوی عاشورا میرفت: اشاره نمادین به فرهنگ شهادت
🔹 زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند: تشخیص (جان بخشی به زمان) و اشاره قرآنی به زنده بودن شهدا
🔹 ققنوس وار: تشبیه به پرنده ای که از خاکستر زنده میشود (نشانه تولد دوباره ایمان)
یک روز آتش جنگ ناگاه جسم شهر را در خود گرفت آن روزها گذشت اما این آتش که چنگ بر جسم ما افکنده هرگز با مرگ خاموشی نمیگیرد آن نوجوانان رشید و دلاوران شهید چهارده پانزده ساله اکنون به سرچشمه جاودانگی رسیده اند آنان خوب دریافتند که برای جاودان ماندن چه باید کرد سخن عشق پیر و جوان نمیشناسد
آیا نوجوانان و چهارده پانزده ساله های امروز میدانند که در زیر سقف مدرسه های خرمشهر در آن روزهای آتش و جنگ چه گذشته است
رودخانه خرمشهر آن روزها هم بیوقفه گذشته است و امروز نیز از گذشتن باز نایستاده است یک روز ناگهان از آسمان آتش بارید و حیات معمول شهر متوقف شد کشتی ها به گل نشستند اتومبیل ها گریختند و شهر خالی شد رودخانه ماند و نظاره کرد که چگونه حیات حقیقی مردان خدا ققنوس وار از میان خاکستر نخل های نیم سوخته خانه های ویران اتومبیل های آتش گرفته و کشتی های به گل نشسته سر برآورد عجب از این عقل باژگونه که ما را در جستجوی شهدا به قبرستان میکشاند
واژه های مهم
🔹 متوقف: مسند، ایستاده یا پایدار
🔹 کشتی ها به گل نشستند: کنایه از رکود و از رونق افتادن اقتصاد شهر
🔹 ققنوس وار: مانند ققنوس، پسوند «وار» نشان شباهت است
🔹 رودخانه ماند و نظاره کرد: جان بخشی به رودخانه (تشخیص)
🔹 جاودانگی: ماندگاری و حیات ابدی
🔹 عقل باژگونه: عقل وارونه، اندیشه نادرست
🔹 به گل نشسته: متوقف، بی حرکت
آرایه های ادبی و نکات دستوری
🔹 آتش جنگ: اضافه تشبیهی (تشبیه جنگ به آتش)
🔹 چنگ بر جسم ما افکنده: کنایه از رنج و آسیب جنگ
🔹 ققنوس وار از میان خاکستر سر برآورد: تشبیه ایمان و حیات دوباره به پرنده ققنوس که از خاکستر زنده میشود
🔹 رودخانه ماند و نظاره کرد: تشخیص (جان بخشی به رودخانه)
🔹 عجب از این عقل باژگونه…: جمله تعجبی، نکوهش اندیشه نادرست
🔹 شهدا را در دل باید جست نه در قبرستان: مفهوم استعاری از حضور جاودان شهیدان در دل انسان ها
🔹 سخن عشق پیر و جوان نمیشناسد: شخصی سازی عشق، تشخیص و بیان فراگیر بودن ایمان
شور زندگی یکبار دیگر مردان را به خرمشهر کشانده است شاید آنان درنیابند اما شهر در پناه شهداست خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که میتپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود
مسجد جامع خرمشهر مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بیپناهی پناه داده بود آنگاه که خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزیر شدند که به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند باز هم مسجد جامع مظهر همه آن آرزویی بود که جز در بازپس گیری شهر برآورده نمیشد مسجد جامع همه خرمشهر بود قامت استوار ایمان ایران شهر بود
واژه های مهم
🔹 شور زندگی: میل و انگیزه دوباره برای زنده بودن
🔹 در پناه شهداست: تحت حمایت و یاد شهیدان است
🔹 شقایق خون رنگ: نماد رنج، شهادت و زیبایی پس از سختی
🔹 مسجد جامع: عبادتگاه اصلی شهر و نماد ایمان
🔹 شط: رود یا نهر بزرگ (در اینجا شط خرمشهر همان اروندرود است)
🔹 بازپس گیری: بازگرفتن، پس گرفتن
🔹 قامت استوار ایمان: پایداری و استقامت در باور دینی
آرایه های ادبی و نکات دستوری
🔹 خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد: تشبیه و استعاره مکنیه (خرمشهر به گل شقایق تشبیه شده که داغ مصیبت در دل دارد)
🔹 مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که میتپید: استعاره و تشخیص (قلب و تپش برای شهر)
🔹 مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود: تشبیه مسجد به مادر مهربان و پناه دهنده
🔹 قامت استوار ایمان: استعاره از پایداری و مقاومت مؤمنان
🔹 در پناه شهداست: کنایه از حفاظت معنوی و آرامش روحی شهر
🔹 مظهر ماندن و استقامت: ترکیب اضافی با بار نمادین از پایداری و ایمان
شب آخر شهید جهان آرا حرکت امام حسینی انجام داد زمانی که مقرها را در خرمشهر زدند و بچه ها در خرمشهر مقری نداشتند و به آن طرف شهر رفتند او همه بچه ها را جمع کرد و گفت که اینجا کربلاست و ما هم با یزیدی ها میجنگیم ما هم اصحاب امام حسینیم
تا این را گفت برای همه صحنه کربلا تداعی شد گفت نمیتوانم به شما فرمان بدهم هر کس میتواند بایستد و هر کس نمیتواند برود اما ما میایستیم تا موقعی که یا ما دشمن را از بین ببریم یا دشمن ما را به شهادت برساند منتهی هر کس میخواهد از همین الان برود بچه ها همه بلند شدند و او را بغل کردند و بوسیدند و با او ماندند
کربلا قرارگاه عشاق است و شهید سید محمدعلی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در کربلای خرمشهر استقرار نیابد شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد شایستگان جاودانند
واژه های مهم
🔹 مقر: محل استقرار و فرماندهی
🔹 تداعی شد: در ذهن زنده شد، یادآور شد
🔹 اصحاب: یاران و همراهان
🔹 قرارگاه عشاق: جایگاه عاشقان و دلدادگان خدا
🔹 شایستگان: افراد برگزیده و باایمان
🔹 استقرار یافتن: جای گرفتن، ماندن
آرایه های ادبی و نکات دستوری
🔹 حرکت امام حسینی: اضافه تشبیهی، اشاره به قیام و فداکاری در راه حق
🔹 اینجا کربلاست: استعاره از میدان نبرد مقدس
🔹 قرارگاه عشاق: استعاره از محل حضور مؤمنان و شهیدان
🔹 قلبشان را عشق انباشته است: تشخیص (جان بخشی به عشق)، مبالغه در عشق الهی
🔹 ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد: تضاد میان ترس و عشق، کنایه از ایمان کامل
🔹 جمله «هر کس میتواند بایستد و هر کس نمیتواند برود» اشاره به سخن امام حسین علیه السلام در شب عاشورا دارد
و نشانگر شباهت فکری و رفتاری شهید جهان آرا با امام است
جنگ برپا شد تا مردترین مردان در حسرت قافله کربلای عشق نمانند در پس این ویرانی ها معارجی به سال شصت و یک هجری قمری وجود داشت و بر فراز آن امام عشق حسین بن علی آغوش برگشوده بود رزم آوران از این منظر آسمانی به جنگ مینگریستند که در هر وجب از این خاک شهیدی به معراج رفته است با وضو وارد شوید این جمله را یک جوان بسیجی مردی از سلاله جوانمردان بر تابلوی دروازه خرمشهر نگاشته بود و خود نیز در سال ۱۳۶۷ به شهادت رسید
واژه های مهم
🔹 معارج: وسیله یا پلکان عروج و بالا رفتن
🔹 عروج: بالا رفتن، صعود به سوی خدا
🔹 سلاله: نژاد، نسل پاک
🔹 منظر آسمانی: دیدگاه معنوی و الهی
🔹 معراج: صعود روحانی، بالا رفتن به سوی خدا
آرایه های ادبی و نکات دستوری
🔹 جنگ برپا شد تا مردترین مردان در حسرت قافله کربلای عشق نمانند: تشبیه جنگ به میدان امتحان عاشورایی و کنایه از فداکاری مؤمنان
🔹 امام عشق حسین بن علی: ترکیب اضافی با صفت استعاری، اشاره به امام حسین به عنوان نماد عشق الهی
🔹 در هر وجب از این خاک شهیدی به معراج رفته است: استعاره از تقدس خاک وطن و خون شهیدان
🔹 با وضو وارد شوید: کنایه از پاکی نیت و احترام به سرزمین شهدا
🔹 مردترین مردان: ترکیب مبالغه آمیز برای توصیف شجاعت و ایمان
🔹 دروازه خرمشهر: نماد ورود به سرزمین فداکاری و شهادت
معنی کلمات دروازه ای به آسمان فارسی نهم
| مردان مرد | شجاعان، دلاوران | ملحق شود | بپیوندد |
|---|---|---|---|
| پندار | تصور، گمان | محفوظ داشتن | نگهداری، حفظ کردن |
| ققنوس | پرنده ای افسانه ای که پس از سوختن از خاکستر خود دوباره زنده میشود | عظیم | بزرگ |
| نظاره | نگاه، تماشا | میانگارند | تصور میکنند، گمان میکنند |
| حیات | زندگی | ناگاه | ناگهان، به طور غیرمنتظره |
| برپاشد | پدید آمد، ایجاد شد | جاودانگی | ماندگاری، جاودانی |
| حسرت | اندوه از نداشتن چیزی | بیوقفه | بدون درنگ، بدون توقف |
| معارج | نردبان ها، وسیله عروج | بازایستادن | متوقف شدن |
| فراز | بالا، قسمت بلند | حیات معمول | زندگی طبیعی، زندگی عادی |
| پای نهادن | قدم گذاشتن | تداعی شد | در ذهن یادآوری شد |
| کرب | سرزمین | سلاله | نژاد، تبار، اصل |
| بلا | آزمایش | مقرها | پایگاه ها، محل استقرار |
| کربلا | سرزمین آزمایش و فداکاری | باژگونه | وارونه، برعکس |
قبلی:
جواب سولات درس یازدهم فارسی نهم (خودارزیابی گفت و گو و فعالیت های نوشتاری)
معنی کلمات درس یازدهم فارسی نهم زن پارسا + آرایه های ادبی ، خلاصه و مفهوم درس
معنی حکایت نیک رایان صفحه ۸۱ فارسی نهم + خلاصه و مفهوم حکایت
جواب سوالات درس دهم فارسی نهم + جواب خودارزیابی و فعالیت های نوشتاری






