معنی درس دوم فارسی هفتم چشمه ی معرفت ✅ کلمات + آرایه های ادبی

آنچه در این مطلب خواهید دید
🌿 درس ۲: چشمه معرفت – فارسی هفتم
متن اصلی + معنی (بند به بند)
در یکی از سالهای نوجوانی که کنجکاوی خستگیناپذیری داشتم، برای فراگرفتن و فهمیدن و به ویژه برای کشف کردن، سری به طبیعت روستا زدم.
در یکی از سالهای نوجوانی، وقتی علاقهٔ شدیدی به یادگیری، فهمیدن و کشف رازهای طبیعت داشتم، به طبیعت روستا رفتم تا بیشتر بدانم.
با نگاههای کنجکاوانه و تشنه، به درس بزرگ طبیعت مینگریستم، گوش میدادم، چشم میدادم، دل میدادم و روحم چنان غرق فهمیدن بود که از هیجان میلرزید.
با نگاهی پر از کنجکاوی و تشنگی دانش، به طبیعت که چون درسی بزرگ بود، مینگریستم. با دقت گوش میدادم، نگاه میکردم، علاقه نشان میدادم و روح من آنقدر درگیر فهمیدن بود که از هیجان لرزان شده بود.
احساس میکردم هماکنون چشمههای معرفت از درون من سر باز خواهند کرد و آبهای زلال و سرد و گوارای فهم و دانایی در من خواهد جوشید.
حس میکردم که همین حالا، چشمههای دانش و شناخت از درون من باز خواهند شد و آبهای صاف، سرد و خوشطعم فهم و دانش در وجودم جاری خواهند شد.
اما یقین دارم که در کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت، عظمت و جلال و جاذبهٔ خالق را با همهٔ وجودم لمس میکردم.
اما مطمئن بودم که در این کلاس شگفتانگیز طبیعت، شکوه، بزرگی و کشش قلبربای آفریننده را با تمام وجود حس میکنم.
غرقهٔ شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم.
در شکوه و معجزهٔ زیبایی آفرینش، محو و غرق شده بودم.
نوازش… آب، جوشش چشمهها!
احساس نوازش… آب چشمهها که میجوشد و به پاهایم میرسد!
آب، این روح مُذاب امید و زندگی، تازهنفس، جوان، زلال و نیرومند با گامهای استوار و امیدوار شتابان میرفت تا خود را به دهان خشک زمین و صدها کشتزار سوخته و نگاههای پژمردهٔ هزاران درخت تشنه برساند و در رگهای خشکیدهٔ جویهای مزرعه و کوچهباغهای مرده، جاری گردد.
آب، این روحِ زندهبخش امید و حیات، تازه، جوان، صاف و قدرتمند، با قدمهای محکم و پر از امید، با شتاب به جلو میرفت تا به زمین خشک، مزارع سوخته و درختان تشنه برسد و در نهرها و باغهای بیجان جاری شود.
سال دیگر که به روستا برگشتم، بر روی سبزهها و کشتههای سیراب، درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شاخهٔ دستهای خویش را به آسمان برافراشته بودند و دعا میکردند و کودکان پرنشاطِ گلبوتهها و نوجوانان امیدوار ذرّتها در گوش نسیم، آمین میگفتند.
سال بعد که به روستا بازگشتم، درختان سرسبز باغ و دشت را دیدم که شاخههایشان را به سوی آسمان بلند کرده و دعا میکردند و جوانههای گل و دانههای تازه در باد، گویی «آمین» میگفتند.
و من با غرور و مهربانی و خشنودی، باغ و صحرا را تماشا میکردم و در درختها و بوتهها مینگریستم.
و من با افتخار، مهربانی و رضایت، باغ و دشت را تماشا میکردم و به درختان و گیاهان نگاه میکردم.
گویی با هریک از آنان آشنایی دیرینه دارم و با همهٔ ساقههای سرسبز، رفیق و خویشاوندم.
انگار با هر یک از آنها از دیرباز آشنا بودم و با تمام شاخههای سرسبز، دوست و خویش بودم.
این نخستین باری بود که در برابر این همه عظمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند، خود را که هنوز نوجوان بودم، بزرگ حس میکردم.
این اولین بار بود که در مقابل این شکوه و بزرگی و نعمتهای الهی، خود را که هنوز نوجوان بودم، احساس بزرگی میکردم.
از صحرا بازمیگشتم و نسیم، مانند مادری مهربان و آدابدان که به کودکان خویش، حقشناسی و ادب میآموزد، سرهای نهالهای جوان و بوتههای نوزاد خویش را به نشانهٔ احترام و وداع با من خم کرده بود.
وقتی از دشت برمیگشتم، نسیم، مانند مادری مهربان و مؤدب، سر نهالهای جوان و گیاهان تازهروییده را به نشانهٔ احترام و خداحافظی از من، خم کرده بود.
و من در آخرین نقطهٔ دید که اندکاندک صحرا از نظرم ناپدید میشد، بار دیگر سرم را برگرداندم و با تکان دادن دستهایم به احساسات خاموش امّا سرشار از پاکی و صفای این طبیعت و سبزههای معصوم پاسخ میگفتم و به خالق آنها میاندیشیدم و این بیت «سعدی» را زمزمه میکردم:
و من در آخرین نقطهای که دشت دیگر به چشمم نمیآمد، دوباره سرم را برگرداندم و با حرکت دستها، به احساسات آرام و پر از پاکی طبیعت و گیاهان بیگناه پاسخ دادم و به آفرینندهٔ آنها اندیشیدم و این بیت سعدی را زمزمه کردم:
«برگ درختان سبز، در نظر هوشیار ◈※◈ هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار»
در نظر کسی که خرد دارد، هر برگ درخت سبز مانند یک صفحه از کتابی است که ما را به شناخت خداوند میرساند.
🔤 معنی کلمات دشوار
🎨 آرایههای ادبی
- «درس بزرگ طبیعت»: تشبیه طبیعت به یک کلاس درس.
- «نگاههای تشنه»: تشخیص — مقایسه نگاه با تشنگی.
- «چشمههای معرفت»: تشبیه دانش به چشمه.
- «آب، این روح مذاب امید و زندگی»: تشبیه آب به روح زندهبخش.
- «دهان خشک زمین»: تشخیص — نسبت دادن صفت انسانی به زمین.
- «شاخهٔ دستهای خویش را به آسمان برافراشته»: تشخیص — درختان دعا میکنند.
- «کودکان پرنشاطِ گلبوتهها»: استعاره از جوانهها.
- «نسیم، مانند مادری مهربان»: تشبیه نسیم به مادر.