مطالب درسی

معنی درس دوازدهم فارسی پنجم ✅ بخوان و بیندیش: فردوسی، فرزند ایران»

معنی کلمات بخوان و بیندیش فردوسی فرزند ایران صفحه ۹۱ فارسی پنجم

در این بخش از تاپ ناپ ، محتوای درس دوازدهم فارسی پنجم («فردوسی، فرزند ایران») گردآوری شده است: معنی روان ابیات (صفحه‌های ۹۱ و ۹۳)، جدولِ معنی کلمات، متضادها و هم‌خانواده‌های پرکاربرد، و فهرست واژه‌های املایی مهم برای تمرین. در پایان نیز خلاصهٔ داستان «زال و سیمرغ» همراه با نکته‌های پیام‌آموز متن آمده تا مرور درس کامل و سریع انجام شود.

معنی بخوان و بیندیش «فردوسی، فرزند ایران» – صفحهٔ ۹۱

بیت/عبارتِ درس معنی روان
به چهره، نِکو بود بَرسانِ شید / ولِیکن همه موی، بودَش سپید چهره‌اش زیبا و چون خورشید درخشان بود؛ امّا موهایش از آغاز سپید بود.
چو فرزند را دید، مویش سپید / بشُد از جهان، یکسره ناامید وقتی فرزندِ سپیدموی خود را دید، کاملاً نومید و دل‌شکسته شد.
چو آیند و پرسند گردن‌کشان / چه گویم از این بچّهٔ بَدنشان؟ اگر پهلوانان بیایند و بپرسند، دربارهٔ این کودکِ «نامتعارف» چه پاسخی بدهم؟
چه گویم که این بچّهٔ دیو، کیست / پلنگِ دو رنگ است یا خود پَری است مبادا بگویند این کودک دیوصفت است؛ آیا مانند پلنگِ دودنگ است یا فرشته‌ای ناشناخته؟
بخندند بر من، مِهانِ جهان / از این بچّه، در آشکار و نهان بزرگانِ جهان، پنهان و آشکار، مرا به‌خاطر این کودک ریشخند خواهند کرد.

معنی بخوان و بیندیش «فردوسی، فرزند ایران» – صفحهٔ ۹۳

بیت/عبارتِ درس معنی روان
یکی کوه بُد، نامش اَلبُرزکوه / به خورشید نزدیک و دور از گروه کوهی به نام البرز بود؛ بلند و نزدیکِ آفتاب، دور از جایگاهِ مردم.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود / که آن خانه از خلق، بیگانه بود در همانجا آشیانهٔ سیمرغ بود؛ جایی خلوت و دور از آدمیان.
نهادند بر کوه و گشتند باز / برآمد بر این، روزگاری دراز کودک را بر دامنهٔ کوه گذاشتند و بازگشتند؛ زمانِ زیادی سپری شد.
پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار / جفا کرد بر کودکِ شیرخوار پدر رشتهٔ مهر را برید و کودکِ شیرخواره را خوار داشت؛ ستمی بزرگ روا شد.
خداوند، مهرِ آن کودک را در دلِ سیمرغ افکند. خداوند محبتِ آن کودک را در دلِ سیمرغ انداخت تا او نگهبان و پرورندهٔ کودک شود.
بدین گونه بر، روزگاری دراز / برآمد که بُد کودک آنجا به راز به همین ترتیب، مدتی طولانی آن کودک در همانجا پنهانی زیست و بزرگ شد.
مانندِ دایه‌ای مهربان، تو را پرورده‌ام. چون مادری مهربان از تو نگهداری کرده و بزرگت کرده‌ام.
همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه / بی‌آزارت آرم، بدین جایگاه همان لحظه که بخوانی‌ام، چون ابرِ تیره می‌آیم و بی‌آنکه آزار رسانم، تو را به اینجا می‌آورم.
دلِ سام شد چون بهشتِ بَرین / بر آن پاک‌فرزند، کرد آفرین دلِ سام آرام و روشن شد؛ بر فرزندِ پاکِ خود آفرین گفت.

معنی کلمات درس دوازدهم (فارسی پنجم) – بخش دوم

واژه / عبارت معنی روان
نام‌آور نامدار؛ مشهور
روزگاری دراز مدتی طولانی
بی‌همتا یکتا؛ بی‌نظیر
دهان‌به‌دهان گشت (کنایه) خبر همه‌جا پیچید
گنجینه خزانه؛ جای نگهداری گنج
موبدان روحانیانِ زرتشتی
کُهن قدیمی؛ دیرینه
سرزنش نکوهش؛ ملامت
نگهبان محافظ؛ پاسدار
پوزش عذرخواهی
سامِ نریمان سام، پسرِ نریمان (پهلوانِ شاهنامه)
روان شد به راه افتاد؛ حرکت کرد
نِکو خوب؛ پسندیده
پیمودن طی‌کردن؛ پشتِ‌سر گذاشتن
بَرسان مانند؛ همچون
فَراز بالا؛ بلندا
شید خورشید؛ روشنایی
جَلال شکوه؛ عظمت
خاندان خانواده؛ تبار
دستگاه قدرت و جلال؛ دارایی
اندوهگین غمگین؛ ناراحت
خواستار خواهان؛ طالب
جرأت شجاعت؛ دلیری
سرافرازی سربلندی؛ افتخار
شیردل دلیر؛ شجاع
پیوسته همیشه؛ مداوم
یزدان خداوند
بی‌آزارت بی‌آزارِ تو؛ بی‌آنکه به تو زحمتی برسد
دیدار ملاقات؛ دیدنِ یکدیگر
طَبل سازِ کوبه‌ایِ بزرگ و استوانه‌ای
شرمسار شرمنده؛ خجالت‌زده
بزرگان انسان‌های برجسته و بزرگوار
گردن‌کشان (در شاهنامه) پهلوانان
تصوّر می‌کرد می‌اندیشید؛ خیال می‌کرد
بَدنشان زشت؛ شوم
هَریسه نوعی آش
مِهان بزرگان
درجه رتبه؛ مقام
نهان پنهان؛ دور از نظر
اطبّا جمعِ طبیب؛ پزشکان
کوهِ سر به فلک‌کشیده کوهِ بسیار بلند
مُعالِجَت معالجه؛ درمان‌کردن
سیمرغ مرغِ افسانه‌ای
عاجز ماندند درمانده و ناتوان شدند
دامنه کنارهٔ پایینِ کوه
عِلاج درمان؛ چاره
بِفکند خوار با خواری دور انداخت
سَرای خانه؛ کاشانه
جَفا ستم؛ بی‌مهری
خُفت خوابید
آشیانه لانهٔ پرندگان
فَربِه چاق؛ درشت‌اندام
دَستان لقبِ زال؛ پدرِ رستم
صِحّت سلامتی

متضادهای درس دوازدهم (فارسی پنجم)

واژه متضاد
زیبا زشت
پیران جوانان
سفید سیاه
اندوهگین خوشحال
عاقبت آغاز
شجاع ترسو
آشکار نهان
بلند کوتاه
خوار عزیز
جفا مِهر
گرسنگی سیری
تندرست بیمار
ناپسند پسندیده
گران‌بها بی‌ارزش
دیو فرشته
بیمار سالم
عاجز توانا
راست چپ
لاغر چاق
فربه لاغر
امید ناامید

هم‌خانواده‌های درس دوازدهم

واژه هم‌خانواده‌ها
مشهور شهرت، مشاهیر
شعر شاعر، مشاعره
عیب عیوب، معیوب
خلق خالق، مخلوق
لرزه لرزان، لرزش
تصوّر تصویر، تصاویر
اطبّا طبیب، مطب
علاج معالجه
حاضر حضور، محضر

کلمات سخت املایی (درس دوازدهم)

مشهور جرئت عاقبت دایه نقره عیبی مِهان سیمرغ گذاشتند البرز جوار دهانه‌ی غاری پوزش خواستار زال طبل لرزه

خلاصه درس دوازدهم فارسی کلاس پنجم

فردوسی، پاسدارِ زبان فارسی، در شاهنامه داستان «زال و سیمرغ» را روایت می‌کند: سامِ نریمان پس از سال‌ها صاحب پسری می‌شود که چهره‌ای زیبا اما موهایی سپید دارد. سام از نگاهِ مردم می‌هراسد و به خطا فرمان می‌دهد کودک را در دامنهٔ البرز بگذارند. سیمرغ، کودکِ بی‌پناه را می‌یابد، به آشیانه می‌برد و همچون مادری مهربان بزرگش می‌کند.

سال‌ها بعد خبرِ نوجوانی سپیدموی و نیرومند به سام می‌رسد. او پشیمان می‌شود و به سوی البرز می‌شتابد. سیمرغ زال را به بازگشت نزد پدر دلگرم می‌کند و برای روزهای دشوار «پَرِ یاری» به او می‌بخشد تا هرگاه بسوزاندش، بی‌آزار به یاری‌اش بیاید. زال به آغوش پدر بازمی‌گردد و شادی و آفرین در می‌گیرد.

پیام‌های درس

  • داوری از روی ظاهر و شتاب‌زدگی به جفا می‌انجامد؛ پذیرشِ خطا و جبران، سرافرازی می‌آورد.
  • مهر و سرپرستی، زندگی می‌بخشد و زمینهٔ رشدِ انسان را فراهم می‌کند.
  • شاهنامه با روایتِ مهر، پشیمانی و بازگشت، راهِ نیک‌زیستن و پاسداری از فرهنگ را یاد می‌دهد.

قبلی : جواب درس آزاد دوازدهم فارسی پنجم فرهنگ بومی ۲ صفحه ۸۹ و ۹۰

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا