مطالب درسی

معنی حکایت بوعلی و بانگ گاو فارسی پنجم✅ صفحه ۹۶ + مفهوم ضرب المثل ها

معنی کلمات حکایت بوعلی و بانگ گاو فارسی پایه پنجم و پاسخ تمام سوالات این بخش

در این قسمت از تاپ ناپ ، بخش‌های زیر برای حکایت بوعلی و بانگ گاو ، آماده کرده ایم:

متن حکایت (کتاب) معنیِ کلمات معنیِ جمله‌های مهم مخالفِ کلمات (متضادها) هم‌خانواده‌ها مفهومِ حکایت و تناسب با مَثَل‌ها پیام‌های حکایت پاسخِ فعالیتِ صفحهٔ ۹۶ + مفهومِ مَثَل‌ها

معنی کلمات حکایت بوعلی و بانگ گاو

واژه معنی
تصوّر کردن در ذهن پدید آوردن؛ خیال کردن
عِلاج چاره؛ درمان
بانگ می‌کرد بلند صدا می‌کشید؛ فریاد می‌زد
عاجز ماندند از انجامِ کار برنیامدند؛ ناتوان شدند
این آن را می‌گفت به هر کسی می‌گفت؛ به این و آن می‌گفت
خُفت به خواب رفت
هَریسه خوراکی غلیظ مانند حلیم (آشِ گندم و گوشت)
سخت ببندند خیلی محکم ببندند
نیکو آید خوب از آب درآید؛ پسندیده شود
کارد به کارد مالیدن چاقو را به چاقو کشیدن برای تیز کردن
درجه‌ای تا اندازه‌ای؛ کمی
فَربه چاق و پرگوشت
اطبّا پزشکان (جمعِ «طبیب»)
صِحّت سلامت؛ تندرستی

معنی عبارت‌های درس (خط‌به‌خط)

  • 🔹 یکی از بزرگان، بیمار شده بود، چنان که تصوّر می‌کرد، گاو شده است. پس همه روز، بانگ می‌کرد و این و آن را می‌گفت: «مرا بکُشید که از گوشت من هَریسه، نیکو آید».
    معنی: مردی نامدار آن‌قدر بیمار شد که خیال می‌کرد گاو است؛ برای همین مدام فریاد می‌زد و از دیگران می‌خواست: «مرا بکشید تا از گوشتم هریسهٔ خوش‌طعم درست کنید!»
  • 🔹 کار او به درجه‌ای بکشید که هیچ نمی‌خورد و اطبّا در معالجت عاجز ماندند. سرانجام، خواجه ابوعلی سینا را آوردند تا او را علاج کند.
    معنی: حالش آن‌قدر بد شد که چیزی نمی‌خورد و پزشکان درمانده شدند؛ سرانجام ابوعلی سینا را آوردند تا درمانش کند.
  • 🔹 خواجه، قبول کرد و گفت: «گاو کجاست تا او را بکُشم؟!».
    معنی: ابوعلی پذیرفت و وانمود کرد هم‌عقیدهٔ بیمار است؛ گفت: «گاو کجاست تا بکشم؟» تا بازیِ درمانی را آغاز کند.
  • 🔹 جوان، همچو گاو، بانگی کرد، یعنی اینجا هستم!
    معنی: بیمار که خود را گاو می‌پنداشت، مثل گاو صدا درآورد تا بفهمانَد «من همین‌جا هستم».
  • 🔹 خواجه بوعلی گفت: «او را به میان سرای آورید و دست و پای او را ببندید و بخوابانید».
    معنی: ابوعلی دستور داد او را به میان‌سرا بیاورند، دست‌وپایش را ببندند و روی زمین بخوابانند.
  • 🔹 بیمار چون آن شنید، بدوید و جلو آمد، و بر پهلوی راست، خُفت و پای او سخت ببستند.
    معنی: بیمار با شنیدن دستور، تند جلو آمد، بر پهلوی راست دراز کشید و پایش را محکم بستند.
  • 🔹 پس خواجه بوعلی بیامد و کارد بر کارد مالید و نشست و دست بر پهلوی او نهاد، چنان که عادت قصّابان باشد. پس گفت: «وه! این چه گاو لاغری است! این را نمی‌توان کشت، علف دهیدش تا فَربه شود».
    معنی: ابوعلی مانند قصاب‌ها چاقو را به چاقو مالید و کنار بیمار نشست؛ گفت: «این گاو خیلی لاغر است، نمی‌شود کُشت؛ باید به او علف بدهیم تا چاق شود».
  • 🔹 پس، خواجه، برخاست و بیرون آمد و حاضران را گفت: «دست و پای او را بگشایید و خوردنی، آنچه فرمایم پیش او برید و او را گویید: بخور تا زود فربه شوی».
    معنی: سپس برخاست و به همراهان گفت: «بندهایش را باز کنید و هرچه می‌گویم برایش بیاورید و بگویید: بخور تا زودتر فربه شوی».
  • 🔹 چنان کردند که خواجه گفت. خوردنی پیش او بردند و او می‌خورد، بدان امید که فربه شود، تا او را بکشند.
    معنی: همان‌طور که ابوعلی دستور داده بود عمل کردند؛ بیمار با اشتیاق می‌خورد تا چاق‌تر شود و بتوانند او را بکشند (مطابق با باورِ خودش).
  • 🔹 پس، یک ماه سپری شد و چنان که خواجه بوعلی فرموده بود، کاملاً صحّت یافت.
    معنی: یک ماه بعد، همان‌طور که ابوعلی پیش‌بینی کرده بود، بیمار کاملاً تندرست شد.

مفهوم حکایت با کدام مَثَل تناسب دارد؟

قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. بخور تا توانی به بازوی خویش هر سخن جایی و هر نکته، مکانی دارد. عقل سالم در بدن سالم است ✔ درست بخور بخواب، کار من است؛ خدا نگاه دار من است.

پیام حکایت

  • خیال‌زدگی و توهّم می‌تواند رفتار و زندگی را از مسیرِ درست خارج کند.
  • راه‌حل‌های مؤثر، گاهی با صبر و تدبیر و سخن گفتن به زبانِ باورِ فرد به نتیجه می‌رسد.
  • میانِ تندرستیِ بدن و کارکردِ خرد پیوندی مستقیم است؛ وقتی بدن نیرو می‌گیرد، اندیشه نیز سامان می‌یابد.
  • همدلیِ درمان‌گر و به‌کارگیریِ روش مناسب، امید و ارادهٔ بهبود را برمی‌گرداند.

 

معنی جمله‌های مهم

جملهٔ کتاب معنی
مرا بکشید که از گوشت من هَریسه، نیکو آید. مرا قربانی کنید تا از گوشتم هَریسه‌ای خوش‌طعم بپزید.
اطبّا در معالجت عاجز ماندند. پزشکان هرچه کوشیدند نتیجه نگرفتند و از درمان او درماندند.
علف دهیدش تا فَربه شود. به او خوراک/علوفه بدهید تا چاق و نیرومند شود.

مخالف کلمات (بوعلی و بانگِ گاو)

کلمه مخالف ( متضاد)
بیمار تندرست
کُشتن زنده گذاشتن (نجات‌دادن)
نیکو بد
عاجز توانا
لاغر فَربه / تنومند
کوچک بزرگ
تمیز آلوده
زیبا نازیبا (زشت)
زود دیرهنگام
آرام پرشتاب
ساکت پُرهیاهو
باز بسته

هم‌خانواده‌ها

واژهٔ پایه هم‌خانواده‌ها نمونه‌های بیشتر
مخصوصا مخصوص، خاص خصوصی، اختصاص
انتظار منتظر منتظران
مشغول شغل، شاغل اشتغال، مشاغل
خارج خروج خارج‌شدن، خارج‌کردن، خارجی

جواب صفحهٔ ۹۶ فارسی پنجم

مفهوم این حکایت با کدام مَثَل تناسب دارد؟

قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. بخور تا توانی به بازوی خویش هر سخن جایی و هر نکته، مکانی دارد. عقل سالم در بدن سالم است ✔ درست بخور بخواب، کار من است؛ خدا نگاه دار من است

مفهومِ مَثَل‌های صفحهٔ ۹۶ فارسی پنجم

قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
آدمی معمولاً ارزش سلامتی و آسایش را وقتی می‌فهمد که آن را از دست بدهد یا به گرفتاری دچار شود.
بخور تا توانی به بازوی خویش
روزیِ پاک را با کوشش خودت به دست بیاور؛ به کار و توانِ خویش تکیه کن، نه بر مال دیگران.
هر سخن جایی و هر نکته، مکانی دارد.
هر حرفی را باید در زمان و جای مناسب و برای مخاطبِ مناسب گفت؛ شرایط را بسنج، بعد سخن بگو.
عقل سالم در بدن سالم است.
سلامتِ جسمی پشتوانهٔ اندیشهٔ درست و تصمیمِ عاقلانه است؛ تن که سالم باشد، خرد بهتر کار می‌کند.
بخور بخواب، کار من است؛ خدا نگاه دار من است
کنایه از تنبلی و توکلِ بی‌عمل؛ کسی که زحمت نمی‌کشد اما انتظار دارد بدون تلاش، روزی و آسایش فراهم شود.
5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا