معنی حکایت ان شاء الله پایه هشتم + لغات، آرایه های ادبی ، خلاصه و پیام حکایت

در این مطلب از تاپ ناپ، معنی حکایت «ان شاءالله» فارسی هشتم را به همراه واژه های مهم، آرایه های ادبی، خلاصه و پیام حکایت آماده کردیم تا دانش آموزان بتوانند همه بخش های این درس را یکجا در اختیار داشته باشند.
آنچه در این مطلب خواهید دید
معنی حکایت ان شاء الله
※ آوردهاند که، مردی در راهی میرفت و درمی چند در آستین داشت و در عقیدتش خلل بود.
معنی: نقل کردهاند مردی در حال عبور از راه بود و چند سکه نقره در آستینش پنهان کرده بود، اما باور و ایمان او به خدا ضعیف و سست بود.
🔴 واژه های مهم
- آوردهاند: حکایت کردهاند
- درم: سکه نقره
- خلل: آسیب، نقص
- عقیده: باور، ایمان
🔴 آرایه های ادبی
- در آستین داشتن: کنایه از پنهان کردن مال
- خلل در عقیده: مجاز از سستی ایمان
- کل جمله با لحن تعلیمی روایت شده است
※ یکی او را گفت: «کجا میروی؟» گفت: «درمی دارم؛ به خز فروشان میشوم تا خزی خرم.» گفت: «بگو ان شاءالله!»
معنی: کسی از او پرسید کجا میروی؟ مرد گفت: مقداری پول دارم، به بازار فروشندگان خز میروم تا لباسی بخرم. آن شخص به او گفت: بگو اگر خدا بخواهد (ان شاءالله).
🔴 واژه های مهم
- خز: نوعی لباس یا پوست نرم و گرانبها
- خز فروشان: فروشندگان لباس یا پوست
- ان شاءالله: اگر خدا بخواهد
🔴 آرایه های ادبی
- به خز فروشان شدن: کنایه از خریدن لباس
- ان شاءالله: یاد خدا، جنبه دینی و معنوی
※ گفت: «به ان شاءالله چه حاجت است؟ که زر بر آستین است و خز در بازار!»
معنی: آن مردِ کم ایمان پاسخ داد: چه نیازی به گفتن ان شاءالله است؟ پول در آستینم هست و لباس خز هم در بازار پیدا میشود.
🔴 واژه های مهم
- زر: پول، سکه
- حاجت: نیاز
🔴 آرایه های ادبی
- زر بر آستین است و خز در بازار: کنایه از اطمینان بیش از حد به امکانات مادی
- تضاد پنهان میان زر و ان شاءالله (تکیه بر دنیا در برابر یاد خدا)
※ او بگذشت. در راه طراری به وی بازخورد و آن زر به حیلت ببرد. چون آن مرد واقف شد که زر ببردند، خجلوار بازگشت
معنی: آن مرد به راه خود ادامه داد. در میان راه دزدی سر راهش آمد و پولهایش را با حیله از او گرفت. وقتی فهمید زرهایش را بردهاند، شرمنده و خجالتزده بازگشت.
🔴 واژه های مهم
- طرار: دزد
- حیلت: مکر و فریب
- واقف: آگاه، مطلع
- خجلوار: همراه با شرمندگی
🔴 آرایه های ادبی
- زر به حیلت ببرد: کنایه از از دست دادن دارایی با فریب
- خجلوار بازگشت: تصویرسازی از ندامت و پشیمانی
- کل جمله با لحن تعلیمی و پندآموز روایت شده است
※ و به اتفاق، هم آن مرد به او بازخورد و گفت: «هان! خز خریدی؟» گفت: «زر ببردند ان شاءالله.» گفت: «اشتباه کردی؛ ان شاءالله در آن موضع باید گفت تا فایده دهد!»
معنی: اتفاقاً همان شخص دوباره او را دید و پرسید: خب، لباس خز خریدی؟ مرد پاسخ داد: پولهایم را دزدیدند، ان شاءالله. آن شخص گفت: اشتباه کردی، ان شاءالله را باید همان جایی میگفتی که سودی داشته باشد، نه حالا.
🔴 واژه های مهم
- به اتفاق: به طور تصادفی، اتفاقاً
- هان: آگاه باش، توجه کن
- موضع: جایگاه، محل
🔴 آرایه های ادبی
- زر ببردند ان شاءالله: طنز تلخ (به کار بردن ان شاءالله در جای نادرست)
- در آن موضع باید گفت: کنایه از لزوم یاد خدا در کارها
- کل حکایت: پند اخلاقی درباره اهمیت ایمان و توکل
معنی کلمات حکایت ان شاءالله فارسی هشتم
عبارت | معنی | عبارت | معنی |
---|---|---|---|
آورده اند | نقل کرده اند | زر در آستین بودن | کنایه از آماده بودن شرایط |
مردی | یک مرد | بگذشت | رد شد، عبور کرد |
درم | پول نقره | طرار | دزد، راهزن |
عقیدت | ایمان، باور | بازخورد | برخورد کرد |
خلل | سستی، تباهی، ضعف | حیلت | مکر و فریب |
در عقیدتش خلل بود | ایمانش سست و ضعیف بود | ببرد | دزدید، برد |
به | پیش، نزد | واقف | آگاه |
خز | پوست | خجل وار | مانند انسان شرمنده |
خز فروشان | بازار پوست فروشان | به اتفاق | اتفاقا |
می شوم | می روم | موضع | جایگاه، موقعیت |
حاجت | نیاز | فایده دهد | سودمند باشد |
خلاصه حکایت «ان شاءالله» فارسی هشتم:
در این حکایت آمده است مردی مقداری سکه در آستین خود پنهان کرده بود و به بازار میرفت تا لباسی بخرد، اما ایمان و باور درستی نداشت. وقتی کسی به او گفت بگو «ان شاءالله»، پاسخ داد نیازی نیست چون پول در آستین دارم و خز هم در بازار هست. در راه دزدی زر او را ربود و مرد شرمنده و خجل بازگشت. دوباره همان شخص او را دید و پرسید: «خز خریدی؟» او گفت: «پولهایم را بردند، ان شاءالله». آن مرد به او گفت: اشتباه کردی، «ان شاءالله» باید هنگام آغاز کار گفته شود تا سود و برکت داشته باشد، نه بعد از آن.
پیام حکایت «ان شاءالله» این است که انسان نباید تنها به مال و توانایی خود تکیه کند، بلکه باید همواره یاد خدا را در دل و زبان داشته باشد. گفتن «ان شاءالله» نشانه ایمان، توکل و باور به این حقیقت است که هیچ کاری بدون خواست پروردگار به نتیجه نمیرسد.
قبلی :
جواب سوالات درس ۱۲ فارسی هشتم صفحه ۹۰ ، ۹۱ و ۹۲
معنی درس دوازدهم شیر حق فارسی پایه هشتم + ارایه های ادبی و خلاصه
معنی شعرخوانی ای وطن من فارسی هشتم صفحه ۸۶
بعدی: