3 داستان در مورد شهید حسین فهمیده به زبان کودکانه
آنچه در این مطلب خواهید دید
داستان شهید حسین فهمیده برای کودکان
یک روز در شهری کوچک به نام قم، پسری به دنیا آمد که اسمش را محمدحسین گذاشتند. او در خانوادهای مهربان و مذهبی بزرگ شد. محمدحسین از همان کودکی پسری شجاع و دوستداشتنی بود. او عاشق یاد گرفتن بود و همیشه کتاب میخواند. وقتی بزرگتر شد، خیلی بیشتر به نماز و حرفهای امام خمینی (ره) علاقه نشان میداد. او میگفت: «هر چه امام بگوید، من انجام میدهم!»
یک روز، وقتی محمدحسین شنید دشمنان میخواهند به ایران حمله کنند و مردم را اذیت کنند، خیلی ناراحت شد. او فکر کرد: “من نمیتوانم اینجا بمانم و کاری نکنم. باید به مردم کشورم کمک کنم.” با اینکه فقط ۱۳ سال داشت، اما تصمیم گرفت به جبهه برود و با دشمنان بجنگد.
محمدحسین به همراه دوستانش به جبهه رفت. در ابتدا، چون خیلی کوچک بود، به او اجازه ندادند که در خط مقدم بجنگد. اما او با جدیت و علاقه، کاری کرد که بتواند کنار رزمندگان باشد و به آنها کمک کند.
یک روز، دشمنان با تانکهای بزرگ خود به رزمندگان ایرانی حمله کردند. همه رزمندگان خیلی نگران بودند چون تانکها بسیار خطرناک بودند. اما محمدحسین فکر شجاعانهای کرد. او چند نارنجک برداشت و گفت: “من باید کاری کنم تا این تانکها دیگر نتوانند به دوستانم آسیب برسانند.”
محمدحسین با نارنجکها به سمت تانکهای دشمن دوید. او خیلی شجاع بود و اصلاً نترسید. وقتی به تانک نزدیک شد، نارنجکها را منفجر کرد. تانک دشمن خراب شد و بقیه تانکها هم فرار کردند. اما محمدحسین در این راه به شهادت رسید و پیش خدا رفت.
وقتی خبر شجاعت محمدحسین به مردم رسید، همه او را “قهرمان کوچک” نامیدند. امام خمینی (ره) درباره او گفتند: “رهبر ما آن کودک ۱۳ سالهای است که با شجاعت خود تانک دشمن را نابود کرد.”
از آن زمان، همه بچههای ایران محمدحسین را به عنوان یک قهرمان میشناسند و هر سال روز شهادتش، یعنی ۸ آبان، را به عنوان “روز نوجوان و بسیج دانشآموزی” جشن میگیرند. محمدحسین به ما یاد داد که حتی اگر کوچک باشیم، میتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم و برای وطن و مردم خود فداکاری کنیم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان شهید حسین فهمیده به زبان کودکانه (2)
یک روز در شهری به نام قم، پسری به دنیا آمد که اسمش محمدحسین بود. محمدحسین پسری مهربان، شجاع و باهوش بود. او همیشه به مردم کمک میکرد و آرزو داشت روزی قهرمان شود. محمدحسین عاشق کشورش ایران بود و خیلی به حرفهای امام خمینی (ره)، رهبر مهربان مردم، گوش میداد.
وقتی محمدحسین کمی بزرگتر شد، فهمید دشمنانی به ایران حمله کردهاند و میخواهند به مردم کشورش آسیب برسانند. او نمیتوانست این موضوع را تحمل کند. یک روز با خودش گفت: “من نمیتوانم اینجا بمانم و فقط نگاه کنم. باید بروم و از ایران دفاع کنم!”
محمدحسین تصمیم گرفت به جبهه برود. وقتی به جبهه رسید، رزمندههای بزرگی را دید که مشغول جنگیدن بودند. آنها وقتی دیدند محمدحسین یک پسر نوجوان است، به او گفتند: “تو هنوز خیلی کوچکی، اینجا خطرناک است.” اما محمدحسین با لبخند گفت: “اندازه قلب آدمها مهم است، نه سنشان! من آمدهام که کمکتان کنم.”
محمدحسین کنار رزمندهها ماند و به آنها در کارهای مختلف کمک کرد. او در هر فرصتی نشان میداد که با وجود سن کمش، دلش به اندازه یک کوه بزرگ است.
یک روز، دشمن با تانکهای بزرگش به سمت رزمندههای ایرانی حمله کرد. همه نگران شدند چون تانکها بسیار قوی بودند. یکی از فرماندهها گفت: “باید کسی جلوی این تانکها را بگیرد، وگرنه همه ما در خطر هستیم!”
محمدحسین که صدای فرمانده را شنید، به سرعت تصمیم گرفت کاری کند. او چند نارنجک برداشت و با صدایی پر از امید گفت: “من این کار را میکنم. این تانکها نباید به مردم ما آسیب برسانند.”
محمدحسین به سمت تانکهای دشمن دوید. او خیلی شجاع بود و اصلاً نمیترسید. وقتی به تانکها نزدیک شد، نارنجکها را به سمت آنها پرتاب کرد. یکی از تانکها منفجر شد و صدای مهیبی به گوش رسید. بقیه تانکها هم از ترس فرار کردند. اما محمدحسین در این راه به شهادت رسید و به آسمان رفت.
وقتی خبر شجاعت محمدحسین به گوش همه رسید، همه به او افتخار کردند. امام خمینی (ره) گفتند: “رهبر ما این نوجوان ۱۳ ساله است که با قلب کوچک اما شجاعت بزرگش، تانک دشمن را نابود کرد.”
از آن روز به بعد، همه محمدحسین را به عنوان یک قهرمان کوچک میشناسند. روز شهادتش، یعنی ۸ آبان، روز نوجوان و بسیج دانشآموزی نامیده شد. محمدحسین نشان داد که حتی یک نوجوان هم میتواند کارهای بزرگی انجام دهد و دنیا را تغییر دهد.
محمدحسین قهرمانی است که به ما یاد داد شجاعت یعنی کاری کنی که دیگران در امنیت و آرامش زندگی کنند، حتی اگر برای این کار از خودت بگذری.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان در مورد شهید حسین فهمیده به زبان کودکانه (3)
یکی بود، یکی نبود. توی شهری قشنگ به نام قم، یه پسری زندگی میکرد به اسم محمدحسین. محمدحسین یه پسر با دل بزرگ بود. همیشه به دوستاش کمک میکرد، به همه مهربونی میکرد و عاشق کشورش ایران بود. اما چیزی که محمدحسین رو خاص میکرد، دلش بود؛ یه دل پر از شجاعت و عشق به امام خمینی (ره).
یه روز، محمدحسین شنید که دشمنای ایران با اسلحه و تانک به کشور حمله کردن و دارن به مردم آسیب میزنن. محمدحسین خیلی ناراحت شد. با خودش گفت: “من نمیتونم همینجا بمونم و نگاه کنم. باید برم کمک کنم!”
خانوادهاش اول تعجب کردن. آخه محمدحسین فقط ۱۳ سالش بود! اما اون خیلی جدی بود. گفت: “اگه کوچیکم، دلم بزرگه! باید از ایرانمون دفاع کنم.”
محمدحسین راهی جبهه شد. وقتی به اونجا رسید، همه از دیدنش تعجب کردن. یکی از رزمندهها گفت: “پسرجون، اینجا جنگه! تو هنوز بچهای.” ولی محمدحسین با خنده جواب داد: “من بچهام، اما برای ایران هر کاری میکنم!”
چند روزی گذشت و محمدحسین کنار رزمندهها موند و بهشون کمک کرد. دلش میخواست هر کاری که میتونه انجام بده. یه روز، خبر رسید که چند تا تانک بزرگ دشمن دارن میان و همه رو محاصره کردن. صدای تیر و گلوله از هر طرف شنیده میشد و همه نگران بودن.
محمدحسین با دقت به حرفای فرماندهها گوش کرد. اون فهمید که اگه تانکها نابود نشن، خطر بزرگی همه رو تهدید میکنه. یه لحظه فکر کرد. بعد با صدای بلند گفت: “من میدونم باید چی کار کنم!”
همه بهش نگاه کردن. یکی گفت: “محمدحسین! این خیلی خطرناکه!” ولی اون فقط لبخند زد و گفت: “برای ایران، من از هیچی نمیترسم.”
محمدحسین چند تا نارنجک برداشت و با سرعت به سمت تانکها دوید. قلبش محکم میتپید، اما نمیترسید. به تانک نزدیک شد، نارنجکها رو به سمتش پرتاب کرد و تانک دشمن منفجر شد. بقیه تانکها هم از ترس فرار کردن. اما محمدحسین توی اون لحظه، به آسمونا پرواز کرد و شهید شد.
وقتی این خبر به گوش همه رسید، همه از شجاعت محمدحسین حیرت کردن. صدای رادیو اعلام کرد: “یه نوجوان ۱۳ ساله، با شجاعت خودش، جلوی دشمن رو گرفت و قهرمان شد.”
امام خمینی (ره) هم درباره محمدحسین گفتن: “رهبر ما اون کودک ۱۳ سالهایه که با قلب کوچیکش، شجاعانه تانک دشمن رو نابود کرد.”
حالا هر سال، روز ۸ آبان، به یاد محمدحسین فهمیده، “روز نوجوان و بسیج دانشآموزی” نامگذاری شده. محمدحسین به ما یاد داد که حتی اگه کوچیک باشیم، با شجاعت و ایمان میتونیم کارهای بزرگی انجام بدیم.
و حالا تو هم میدونی که محمدحسین، قهرمانی بود که برای کشورش از همهچیز گذشت. شاید یه روز تو هم مثل محمدحسین، یه قهرمان برای ایران بشی.
بیشتر بخوانید :