30 جمله با دم بنویس که معنای متفاوت داشته باشد : زبان فارسی سرشار از ظرافت ها و پیچیدگی های معنایی است که به زیبایی آن می افزایند. یکی از این ظرایف ، وجود کلماتی است که بسته به بافت جمله و موقعیت استفاده ، معانی مختلفی به خود می گیرند. چنین کلماتی ، نه تنها زبان را غنیتر میکنند، بلکه فرصتی فراهم می آورند تا از طریق آن ها ، مفاهیم متنوعی را با سادگی بیان کنیم.
واژه «دم» یکی از این کلمات است که در زبان فارسی کاربرد های گوناگونی دارد. از اشاره به بخش انتهایی اشیا و موجودات گرفته، تا بیان موقعیت های زمانی و حتی حالت های احساسی ، این واژه توانایی شگفت انگیزی در تطبیق با زمینه های مختلف دارد.
جمله با دم
1. دم دراز گربه از لای در ماند.
۲. دم غروب ، صدای اذان از مسجد بلند شد.
۳. دمِ شیر را نباید دستکاری کرد.
۴. دم باران، هوا پر از بوی خاک شد.
۵. دم سرد چای باعث شد طعمش تغییر کند.
۶. دم زدن در هوای کوهستان حس شادابی می دهد.
۷. دم مار زخمی که در باغچه دیدم ، هنوز تکان می خورد.
۸. دم در ایستگاه ، دوستی قدیمی را دیدم.
۹. دم دوچرخه خراب شده بود و نیاز به تعمیر داشت.
۱۰. دم صبح پرندهها شروع به آواز خواندن کردند.
۱۱. دم گلوله به دیوار خورد و رد عمیقی به جا گذاشت.
۱۲. دم درخت، نسیمی خنک صورتم را نوازش داد.
۱۳. دم شیر خفته را کسی نباید بگیرد.
۱۴. دم خانه، پسرکی مشغول دوچرخهسواری بود.
۱۵. دم سگ شکاری تکان تکان میخورد.
۱۶. دم ظهر، خیابان ها خلوت تر از همیشه بودند.
۱۷. دم کوه، چشمهای زلال جاری بود.
۱۸. دم ماشین تصادف کرده بود و نیاز به صافکاری داشت.
۱۹. دم جنگل ، بوی گل های وحشی فضا را پر کرده بود.
۲۰. دم مسابقه ، همه بازیکنان در حال گرم کردن بودند.
۲۱. دم غنچه ی گل به زیبایی باز شد.
۲۲. دم باران ، پرنده ها به لانه هایشان برگشتند.
۲۳. دم ماهی در آب برق می زد.
۲۴. دم کتابخانه ، چند دانشجو مشغول مطالعه بودند.
۲۵. دم آتش گرمای دلپذیری احساس کردم.
۲۶. دم پل، چند نفر ایستاده بودند و به آب نگاه می کردند.
۲۷. دم چراغ نفتی کم شد و اتاق تاریک تر شد.
۲۸. دم شب، ستاره ها در آسمان ظاهر شدند.
۲۹. دم حوض ، کودکی با ماهی ها بازی میکرد.
۳۰. دم بازار ، صدای فروشنده ها بلند بود.
مطالب بیشتر: