انشا در مورد در آینده میخواهید چه کاره شوید کلاس چهارم
آنچه در این مطلب خواهید دید
انشا درباره در آینده میخواهید چه کاره شوید ( معلم)
مقدمه:
همه ما وقتی کوچک هستیم، رویای بزرگی در سر داریم. برخی دوست دارند خلبان شوند ، برخی پزشک و برخی دیگر معلم. من هم همیشه به این فکر میکنم که در آینده چه کاری انجام دهم و چه نقشی در جامعه داشته باشم. شغل آینده من چیزی است که هم به آن علاقه دارم و هم می توانم با آن به دیگران کمک کنم.
بدنه:
وقتی به شغل آینده خود فکر میکنم، احساس هیجان زیادی دارم. دوست دارم در آینده معلم شوم. به نظر من معلمی شغلی بسیار زیبا و مهم است، چون معلم ها به ما یاد می دهند که چگونه فکر کنیم، یاد بگیریم و در زندگی موفق شویم.
یکی از دلایلی که دوست دارم معلم شوم، علاقه من به یاد دادن چیزهای جدید به دیگران است. وقتی دوستانم از من سوالی میپرسند و من میتوانم کمکشان کنم، احساس شادی زیادی می کنم. معلم ها مثل چراغی هستند که راه درست را به ما نشان میدهند، و من هم میخواهم این چراغ راهنما برای دانشآموزان باشم.
البته میدانم که معلمی فقط یک شغل نیست، بلکه نیاز به صبر، تلاش و عشق به آموزش دارد. باید چیزهای زیادی یاد بگیرم و در درس هایم موفق باشم تا بتوانم در آینده یک معلم خوب شوم. همچنین دوست دارم با دانش آموزانم دوست باشم و به آن ها کمک کنم تا بتوانند رویاهایشان را دنبال کنند.
اما چرا فقط معلمی؟ چون این شغل نهتنها برای خودم لذت بخش است، بلکه برای جامعه هم مفید است. یک معلم میتواند افراد زیادی را آموزش دهد و دنیای بهتری بسازد.
نتیجه گیری:
در آینده دوست دارم معلمی باشم که با عشق و علاقه تدریس می کند و به دانش آموزانش کمک می کند تا به موفقیت برسند. این شغل برای من نه تنها یک هدف ، بلکه یک رویا است. امیدوارم روزی به این آرزویم برسم و بتوانم به بهترین شکل در جامعه تاثیر گذار باشم.
انشا درباره در آینده میخواهید چه کاره شوید (پزشک)
مقدمه:
تصور کنید دنیایی باشد که هیچ بیماری وجود نداشته باشد و همه افراد سالم و خوشحال زندگی کنند. من همیشه آرزو دارم که بتوانم سهمی در ساختن چنین دنیایی داشته باشم. به همین دلیل از همان دوران کودکی، رویای پزشک شدن در ذهنم شکل گرفت. شغلی که میتوانم با آن زندگی دیگران را بهتر کنم و شادی را به خانوادهها هدیه بدهم.
بدنه:
من پزشک شدن را نه فقط به خاطر یک شغل، بلکه به عنوان یک وظیفه بزرگ انتخاب کردهام. وقتی به بیمارستانها فکر میکنم، جایی را تصور میکنم که افراد با امید به آنجا میروند. پزشکان با لبخند و مهارتشان، زندگی را به انسانها بازمیگردانند. دیدن این امید و انرژی، انگیزه من برای انتخاب این مسیر است.
یکی از دلایل اصلی انتخاب شغل پزشکی این است که احساس میکنم میتوانم تفاوتی ایجاد کنم. دنیای ما پر از چالشهای جسمی و روحی است و پزشکان کسانی هستند که به انسانها کمک میکنند این چالشها را پشت سر بگذارند. من میخواهم در آینده پزشکی شوم که نه فقط به درمان بیماریها، بلکه به پیشگیری از آنها نیز اهمیت دهد.
پزشک شدن البته آسان نیست. باید سالها تلاش کنم، درس بخوانم و از تجربیات پزشکان موفق استفاده کنم. اما به نظر من ارزشش را دارد، چون هدفی که دنبال میکنم بسیار ارزشمند است. دلم می خواهد روزی برسم که وقتی کسی مرا میبیند، به یاد خوبی ها و کمک هایی بیفتد که به او کرده ام.
از طرف دیگر، پزشکی فقط یک علم نیست، بلکه هنری است که به دقت، صبر و مهربانی نیاز دارد. یک پزشک باید گوش دهد، درک کند و با قلبی بزرگ به بیمارانش رسیدگی کند. من میخواهم در آینده این ویژگیها را در خود تقویت کنم تا بتوانم پزشکی باشم که هم از لحاظ علمی و هم از نظر انسانی بهترین باشد.
نتیجه گیری:
پزشک شدن برای من فقط یک رویا نیست، بلکه هدفی است که با تمام وجود برای رسیدن به آن تلاش می کنم. می دانم که این مسیر آسان نیست، اما هیچ چیز زیباتر از این نیست که بتوانم به دیگران کمک کنم و شادی را به زندگی آن ها بیاورم. من باور دارم که روزی به این آرزویم خواهم رسید و به انسانی مفید برای جامعه تبدیل خواهم شد.
انشا درباره در آینده میخواهید چه کاره شوید (پلیس)
مقدمه:
دنیای ما برای اینکه امن و آرام باشد، به کسانی نیاز دارد که با شجاعت و مسئولیتپذیری از دیگران محافظت کنند. از کودکی، هر وقت پلیسی را میدیدم که با لباس مرتب و رفتار قاطعانه مشغول کار است، احساسی از احترام و تحسین در وجودم شکل می گرفت. به همین دلیل تصمیم گرفتم که در آینده پلیس شوم و به امنیت و آرامش جامعه کمک کنم.
بدنه:
شغل پلیس بودن فقط یک کار نیست، بلکه یک مسئولیت بزرگ است. پلیس ها همیشه در خط مقدم برای حفظ نظم و امنیت قرار دارند. آنها روز و شب تلاش میکنند تا از مردم در برابر خطرات محافظت کنند و قانون را اجرا کنند. من دوست دارم بخشی از این تیم باشم و در ایجاد یک جامعه امنتر نقش داشته باشم.
یکی از دلایلی که پلیس شدن را انتخاب کرده ام ، علاقه من به کمککردن به دیگران است. پلیسها فقط کسانی نیستند که مجرمان را دستگیر می کنند ؛ بلکه آن ها به افرادی که در شرایط سخت قرار دارند نیز کمک میکنند. مثلاً وقتی کسی گم میشود یا نیاز به کمک فوری دارد، پلیس ها اولین کسانی هستند که وارد عمل می شوند. من هم می خواهم کسی باشم که در مواقع سخت به مردم امید و آرامش میدهد.
برای پلیس شدن، باید تواناییهای مختلفی را تقویت کنم. اول از همه باید قوی و شجاع باشم. همچنین ، باید یاد بگیرم که همیشه آرامش خود را حفظ کنم و تصمیمات درست بگیرم. یک پلیس خوب کسی است که هم قاطع باشد و هم با احترام با مردم رفتار کند.
پلیس بودن سختیهای خودش را دارد. شاید گاهی مجبور باشم از خانواده دور باشم یا با موقعیتهای خطرناکی روبهرو شوم. اما وقتی به این فکر میکنم که میتوانم به امنیت و خوشحالی دیگران کمک کنم، همه این سختیها برایم آسان میشود.
نتیجه گیری:
در آینده میخواهم پلیس شوم و با تمام توانم برای حفاظت از مردم و اجرای عدالت تلاش کنم. این شغل برای من فقط یک هدف نیست، بلکه یک آرزو و افتخار است. من باور دارم که با تلاش و پشتکار میتوانم به این هدف برسم و جامعهای امنتر و شادتر بسازم. پلیس بودن به من این فرصت را میدهد که تأثیری مثبت در زندگی دیگران داشته باشم، و این بزرگترین انگیزه من برای انتخاب این مسیر است.
بیشتر بخوانید :